ارباب مافیا
ارباب مافیا
Part 3
ویو جونگکوک
ولی یه چیزی عجیب بود من هیچ وقت دلم برای کسی نمی سوخت سعی کردم سرد رفتار کنم
جونگکوک:اینجا چیکار میکنی(سرد)
ا.ت:(اشکاشو پاک کرد)اومدم هوا بخورم
جونگکوک:زود باش بیا تو هوا سرده
ا.ت:چشم
جونگکوک:بعدشم تو مگه کار نداری
ا.ت:چرا ارباب ولی کارام تموم شده
جونگکوک:خیل خب برو
ویو ا.ت
داشتم استراحت میکردم که صدای در اومد فکر کردم اجوماست برای همین رفتم درو باز کردم
ا.ت:اجوما بالاخره اومدی......
--عامم سلام ولی ما اجوما نیستیم(خنده)
ا.ت:ببخشید متاسفم
---اشکالی نداره ما مهمون های جونگکوکیم خونست؟
ا.ت :بله فقط بگم کی اومده؟
--بگو تهیونگ اومده خودش میشناسه
ا.ت:چشم بفرمایین داخل
تهیونگ:خدمتکار جدیدی؟
ا.ت:بله اقا
تهیونگ:خب میشه لطفا برای منو جونگکوک شیرموز بیاری؟
ا.ت:شیرموز؟
تهیونگ:اره نگاه به ظاهر خشنش نکن اون یه خرگوشه که عاشق شیرموزه
ا.ت:چه کیوت(خنده)الان براتون میارم
تهیونگ:ممنونم
پس شیرموز دوست داره چه کیوته خوشبحال تهیونگ که تونسته اون روی کیوتشو ببینه خب این موز شیر و عسل خب پوست موزا رو بگیرم تادا اینم از شیر اینم عسل برای تزیین شم خامه زده شده و اسمارتیز و ویفر موزی تادااا ارباب حتما خیلی خوشش میاد
تق تق(صدای در زدن)
جونگکوک:بله
ا.ت:ببخشید ارباب
جونگکوک:بیا داخل
ا.ت:ارباب برای شما و دوستتون شیر موز درست کردم
ارباب تا شیرموزا رو دید چشماش برق زد
تهیونگ:ممنونم ...اسمت چیه
ا.ت:کیم ا.ت
تهیونگ:ازت ممنونم ا.ت میتونی بری
ا.ت(تعظیم کرد و رفت)
ویو جونگکوک
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که این خدمتکار جدیده در زد و وقتی اومد داخل دستش دوتا شیرموز بود چشمام برق زد نمیدونستم چی بگم پس اسمش ا.ت
جونگکوک:تهیونگااااا شیرموز
تهیونگ:اره اره بخور می خوای مال منم بخور(خنده)
جونگکوک :اخجون(ذوق)اوخدا قربونش برم ذوق میکنه
تهیونگ رفت منم رفتم پایین تا به خدمتکارا سر بزنم که یونا رو دیدم.....
۳۰ تایی شدنمون مبارککک🥳
Part 3
ویو جونگکوک
ولی یه چیزی عجیب بود من هیچ وقت دلم برای کسی نمی سوخت سعی کردم سرد رفتار کنم
جونگکوک:اینجا چیکار میکنی(سرد)
ا.ت:(اشکاشو پاک کرد)اومدم هوا بخورم
جونگکوک:زود باش بیا تو هوا سرده
ا.ت:چشم
جونگکوک:بعدشم تو مگه کار نداری
ا.ت:چرا ارباب ولی کارام تموم شده
جونگکوک:خیل خب برو
ویو ا.ت
داشتم استراحت میکردم که صدای در اومد فکر کردم اجوماست برای همین رفتم درو باز کردم
ا.ت:اجوما بالاخره اومدی......
--عامم سلام ولی ما اجوما نیستیم(خنده)
ا.ت:ببخشید متاسفم
---اشکالی نداره ما مهمون های جونگکوکیم خونست؟
ا.ت :بله فقط بگم کی اومده؟
--بگو تهیونگ اومده خودش میشناسه
ا.ت:چشم بفرمایین داخل
تهیونگ:خدمتکار جدیدی؟
ا.ت:بله اقا
تهیونگ:خب میشه لطفا برای منو جونگکوک شیرموز بیاری؟
ا.ت:شیرموز؟
تهیونگ:اره نگاه به ظاهر خشنش نکن اون یه خرگوشه که عاشق شیرموزه
ا.ت:چه کیوت(خنده)الان براتون میارم
تهیونگ:ممنونم
پس شیرموز دوست داره چه کیوته خوشبحال تهیونگ که تونسته اون روی کیوتشو ببینه خب این موز شیر و عسل خب پوست موزا رو بگیرم تادا اینم از شیر اینم عسل برای تزیین شم خامه زده شده و اسمارتیز و ویفر موزی تادااا ارباب حتما خیلی خوشش میاد
تق تق(صدای در زدن)
جونگکوک:بله
ا.ت:ببخشید ارباب
جونگکوک:بیا داخل
ا.ت:ارباب برای شما و دوستتون شیر موز درست کردم
ارباب تا شیرموزا رو دید چشماش برق زد
تهیونگ:ممنونم ...اسمت چیه
ا.ت:کیم ا.ت
تهیونگ:ازت ممنونم ا.ت میتونی بری
ا.ت(تعظیم کرد و رفت)
ویو جونگکوک
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که این خدمتکار جدیده در زد و وقتی اومد داخل دستش دوتا شیرموز بود چشمام برق زد نمیدونستم چی بگم پس اسمش ا.ت
جونگکوک:تهیونگااااا شیرموز
تهیونگ:اره اره بخور می خوای مال منم بخور(خنده)
جونگکوک :اخجون(ذوق)اوخدا قربونش برم ذوق میکنه
تهیونگ رفت منم رفتم پایین تا به خدمتکارا سر بزنم که یونا رو دیدم.....
۳۰ تایی شدنمون مبارککک🥳
۱۳.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.