من از نسلی هستم ک بی اذن پدر،می رقصید....
من از نسلی هستم ک بی اذن پدر،می رقصید....
دوراز چشم مادر آواز می خواند...
و عشق را در پستوی خانه قایم می کرد...
از نسلی ک نامه ها هیچ وقت ب مقصد نمی رسید....
نگاه های دزدکی...
قرار های یک ثانیه ای...
اضطراب های ساعتی...
پرسه های تنها به وسعت مدرسه تا خانه....
عقده هایم را در گوشه ای تل انبار کرده ام ...
تا کودکم آسیب نبیند...
هی کوتاه می آیم ،هی از روی من می گذرند...
در تصورم من همچنان نسل سوخته باقی خواهم ماند...
دوراز چشم مادر آواز می خواند...
و عشق را در پستوی خانه قایم می کرد...
از نسلی ک نامه ها هیچ وقت ب مقصد نمی رسید....
نگاه های دزدکی...
قرار های یک ثانیه ای...
اضطراب های ساعتی...
پرسه های تنها به وسعت مدرسه تا خانه....
عقده هایم را در گوشه ای تل انبار کرده ام ...
تا کودکم آسیب نبیند...
هی کوتاه می آیم ،هی از روی من می گذرند...
در تصورم من همچنان نسل سوخته باقی خواهم ماند...
۴.۴k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.