مافیای من 🍷🖤
پارت ۱۱ جیمین ؛ اهوم
چند دقیقه بعد
جیمین بردددددد
چاکسون : تو چه طور تو تقلب کردی
جیمین : هه چاکسون جان به نظرت بهم می خوره تقلب کنم
جیمین : خب مثل معامله چند تا از ویلات و ات
چاکسون : فکر کردی به همین راحتی میزارم ات رو ببری
یهو در اتاق باز شد چهار نفر وارد اتاق شدن
چاکسون : بچه ها فکر کنم این ها خسته ن ببرینشون و ازشون پذیرایی کنید
جیمین : تند نرو
بعد چند ثانیه در اتاق شکسته شد پر از ادم های ته شد
ته : تو به همین سادگی ات رو نمیدی یا ویلا هات رو فکر کردی ما حرفت رو باور کردیم
کوک : فکر کردی خیلی زرنگی هوم ؟
چاکسون :: شما خیلی عوصی هستین
ته : بچه ها لطفا از دوستای گلمون پذیرایی کنید
چاگسون : نمیشهه شما به کلوپ من تجاوز کردید من
خوایت حرف بزنه
جیمین : تو هم به زن متجاوز کردی مارو اینجا نگه داشتی مجبور کردی قمار بازی کنم بازم بگم
چاکسون رو گرفتن بردن جیمین پیش ات رفت
چیمین : ات خوشگلم خوبی
ات : جیمین منو زود ت ببر خانه لطفا
ات : جیمین درد دارم
جیمین : باشه باشه الان می برمت
جیمین ات رو داگ استایل بغل کرد می خواست بره
جیمین : کوک و ته خیلی ازتون ممنون کمکم کردین
کوک : برو حال دوس دخترت بده
جیمین و ات رفتن سوار ماشیت شدن
جیمین به شدت رانندگی می کرد
ات : جیمیننن کی میرسیم
جیمین : الان می رسیم
ات : جیمین درد دارم
جیمین : داشبورد رو باز کن ببین قرص هس
ات : باش
ات قرص رو برداشت و خورد
چند مین بعد
رسیدن خانه
ات رو بغل کر برد اتاق
جیمین : ات بیا بریم حمام ؟
ات : بریم ؟خودم می تونم
جیمین رفت ات رو بغل کرد
جیمین : رو حرف من حرف نباشه
برد حمام حمام کردن امدن بیرون
لباس پوشیدن و تو رخت خواب دراز کشیدن
ات : جیمین خیلی دوستت دارم
جیمین : منم بیبی خوشگلم
ات : چرا چاکسون باهات اینکارا رو می کنه
جیمین : قصه اش طولانیه بیبی خوشگام الان تو بگیر بخواب
ات : یعنی نمیگی
جیمین ات رو بغل کر د
جیمین : خوشگلم بخواب دا خیلی خسته شدی
ات : جیمین
جیمین : هم
ات : عصبانی نیستی از من ؟
جیمین : از چی
ات : اونا بهم دست زدن
جیمین : بیبی چرا باید از تو عصبی بشم مت از اونا عصبیم
ات : جیمین میشه ولشون کنی دیگه باهاشون در نیفتی
جیمین : بیبی خوشگلم اکر نکنم بازم به کارشون ادانه میدن من انتقام م۶یگیرم
ات : خب ولشون کن دا
جیمین : ات بخواب دا
این قسمت رو تغریبن طنز کردم
خلاصه خوابیدن
ات ویو
صبح بیدار شدم دیدم جیمین نیس
رفتم پایین دیدم هیچ کدام از خدمتوارا نیس
ات : اجوماااا
ات ؛ ویون
جیمین : بیبی بیدار شدی
ات : اهوم
جیمین تو حال نشسته بود
ات : خدمتکارا کجان
جیمین : فرستادم برن
ات : اوگ
جیمین : ات نظرت چیه صبحانه درست کنیم
ات : کنیم ؟؟ من بل نیستم
جیمین : واقعااااااا
ات : یکمی
جیمین : منم یکمی حالا یک چیزی درست می کنیم
ات : اوک پنکیک درست کنیم ( خودتون میگین بلد نیستین حالا می خوایین پنکیک درست کنین خدایا بیا منو بخور )
جیمین : اوک
رفتن اشپز خانه شروع کنن درست کردن از گوگل
خلاصه درست کردن ات گذاشت رو فر که یهو جیمین ارد رو فوت کرد رووصورت ات
جیمین : اخوی ببخشید
ات : جیمیننننننننن
ات کل ارد رو ریخت روی جیمین
ات : اخوی ببخشید ندیدم
جیمین : اوه منو ندیدیدییییییی
ات از اشپز خانه فرار کرد
جیمین دو تا تخم مرغ برداشت پیش ات رفت (😐💔بچه شدن
جیمین : وایسا
ات : جیمین ببخشید
جیمین : وایسا میگم
جیمین تخم مرغ رو انداخت وقتی انداخت در باز شد و تهیونگ امد تو و تخم مرغ روی سر تهیونگ شکست ( بیچاره ته اخه چرا الان میای )
ات : تهیونگ
تهیونگ که شکه شده گفت
تهیونگ : چه پذیرایی گرمی کردین اصلا خیلی مهمون نواز هستید
تهیونگ : این چیه رو سرم
جیمیم : هیچی
تهیونگ : تخم مرغههه
جیمین و ات فرار کردن
تهیونگ رفت اشمز خونه و شیر برداشت با شیر افتاد جون جیمین و ات
داشتن می دوییدن
جیمین : ته جان چیزی نشده که
ته :اره چیزی نشده بیا بگمممم
ات : من چیکار کنم جیمین پرت کرددد
تهیونگ : تو جا خالی دادی
ات رفت اشپز خانه ارد رو بیاره و ته حواصش نبود
که یهو جیمین افتاد زمین
تهیونگ : گیرت اوردم
خب بگو ببینم رو لباست یا موهات
تهیونگ می خواست بریزه که ات ارد رو رخت روی ته
ات : جیمیننننن بدوووو
تهیونگ : ات بدون زنده نیستی
چند دقیقه بعد
جیمین بردددددد
چاکسون : تو چه طور تو تقلب کردی
جیمین : هه چاکسون جان به نظرت بهم می خوره تقلب کنم
جیمین : خب مثل معامله چند تا از ویلات و ات
چاکسون : فکر کردی به همین راحتی میزارم ات رو ببری
یهو در اتاق باز شد چهار نفر وارد اتاق شدن
چاکسون : بچه ها فکر کنم این ها خسته ن ببرینشون و ازشون پذیرایی کنید
جیمین : تند نرو
بعد چند ثانیه در اتاق شکسته شد پر از ادم های ته شد
ته : تو به همین سادگی ات رو نمیدی یا ویلا هات رو فکر کردی ما حرفت رو باور کردیم
کوک : فکر کردی خیلی زرنگی هوم ؟
چاکسون :: شما خیلی عوصی هستین
ته : بچه ها لطفا از دوستای گلمون پذیرایی کنید
چاگسون : نمیشهه شما به کلوپ من تجاوز کردید من
خوایت حرف بزنه
جیمین : تو هم به زن متجاوز کردی مارو اینجا نگه داشتی مجبور کردی قمار بازی کنم بازم بگم
چاکسون رو گرفتن بردن جیمین پیش ات رفت
چیمین : ات خوشگلم خوبی
ات : جیمین منو زود ت ببر خانه لطفا
ات : جیمین درد دارم
جیمین : باشه باشه الان می برمت
جیمین ات رو داگ استایل بغل کرد می خواست بره
جیمین : کوک و ته خیلی ازتون ممنون کمکم کردین
کوک : برو حال دوس دخترت بده
جیمین و ات رفتن سوار ماشیت شدن
جیمین به شدت رانندگی می کرد
ات : جیمیننن کی میرسیم
جیمین : الان می رسیم
ات : جیمین درد دارم
جیمین : داشبورد رو باز کن ببین قرص هس
ات : باش
ات قرص رو برداشت و خورد
چند مین بعد
رسیدن خانه
ات رو بغل کر برد اتاق
جیمین : ات بیا بریم حمام ؟
ات : بریم ؟خودم می تونم
جیمین رفت ات رو بغل کرد
جیمین : رو حرف من حرف نباشه
برد حمام حمام کردن امدن بیرون
لباس پوشیدن و تو رخت خواب دراز کشیدن
ات : جیمین خیلی دوستت دارم
جیمین : منم بیبی خوشگلم
ات : چرا چاکسون باهات اینکارا رو می کنه
جیمین : قصه اش طولانیه بیبی خوشگام الان تو بگیر بخواب
ات : یعنی نمیگی
جیمین ات رو بغل کر د
جیمین : خوشگلم بخواب دا خیلی خسته شدی
ات : جیمین
جیمین : هم
ات : عصبانی نیستی از من ؟
جیمین : از چی
ات : اونا بهم دست زدن
جیمین : بیبی چرا باید از تو عصبی بشم مت از اونا عصبیم
ات : جیمین میشه ولشون کنی دیگه باهاشون در نیفتی
جیمین : بیبی خوشگلم اکر نکنم بازم به کارشون ادانه میدن من انتقام م۶یگیرم
ات : خب ولشون کن دا
جیمین : ات بخواب دا
این قسمت رو تغریبن طنز کردم
خلاصه خوابیدن
ات ویو
صبح بیدار شدم دیدم جیمین نیس
رفتم پایین دیدم هیچ کدام از خدمتوارا نیس
ات : اجوماااا
ات ؛ ویون
جیمین : بیبی بیدار شدی
ات : اهوم
جیمین تو حال نشسته بود
ات : خدمتکارا کجان
جیمین : فرستادم برن
ات : اوگ
جیمین : ات نظرت چیه صبحانه درست کنیم
ات : کنیم ؟؟ من بل نیستم
جیمین : واقعااااااا
ات : یکمی
جیمین : منم یکمی حالا یک چیزی درست می کنیم
ات : اوک پنکیک درست کنیم ( خودتون میگین بلد نیستین حالا می خوایین پنکیک درست کنین خدایا بیا منو بخور )
جیمین : اوک
رفتن اشپز خانه شروع کنن درست کردن از گوگل
خلاصه درست کردن ات گذاشت رو فر که یهو جیمین ارد رو فوت کرد رووصورت ات
جیمین : اخوی ببخشید
ات : جیمیننننننننن
ات کل ارد رو ریخت روی جیمین
ات : اخوی ببخشید ندیدم
جیمین : اوه منو ندیدیدییییییی
ات از اشپز خانه فرار کرد
جیمین دو تا تخم مرغ برداشت پیش ات رفت (😐💔بچه شدن
جیمین : وایسا
ات : جیمین ببخشید
جیمین : وایسا میگم
جیمین تخم مرغ رو انداخت وقتی انداخت در باز شد و تهیونگ امد تو و تخم مرغ روی سر تهیونگ شکست ( بیچاره ته اخه چرا الان میای )
ات : تهیونگ
تهیونگ که شکه شده گفت
تهیونگ : چه پذیرایی گرمی کردین اصلا خیلی مهمون نواز هستید
تهیونگ : این چیه رو سرم
جیمیم : هیچی
تهیونگ : تخم مرغههه
جیمین و ات فرار کردن
تهیونگ رفت اشمز خونه و شیر برداشت با شیر افتاد جون جیمین و ات
داشتن می دوییدن
جیمین : ته جان چیزی نشده که
ته :اره چیزی نشده بیا بگمممم
ات : من چیکار کنم جیمین پرت کرددد
تهیونگ : تو جا خالی دادی
ات رفت اشپز خانه ارد رو بیاره و ته حواصش نبود
که یهو جیمین افتاد زمین
تهیونگ : گیرت اوردم
خب بگو ببینم رو لباست یا موهات
تهیونگ می خواست بریزه که ات ارد رو رخت روی ته
ات : جیمیننننن بدوووو
تهیونگ : ات بدون زنده نیستی
۶۱.۲k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.