من تو را مانند خودم دوست دارم اما راستش را بخواهی تو را ب

من تو را مانند خودم دوست دارم اما راستش را بخواهی تو را بیشتر از خودم می خواهم .
تو صاحب خانه ی من هستی ، اگر بخواهی می‌توانم برایت خانه را آبی رنگ کنم یا نظرت درمورد کاغذ دیواری گلی گلی چیست؟ بیا در باغچه چند گل بکاریم و تا آخر عمر از آنها نگهداری کنیم ، برایت هر کاری می‌کنم فقط در خانه بمان اگر بروی خانه تاریک می‌شود، دیگر نوری نیست ،خانه خاک می‌خورد و همه چیز خاکستری است.
از وقتی که تو را شناخته ام عاشق آفتاب شده ام و منی که تا دیروز برای نم باران و شبنم هایش می‌مردم ، آفتاب برایم دوست داشتنی تر شد. تو برایم پر از رنگی مانند یک جامدادی پر از مداد های رنگارنگ، هنگامی که تو را میبینم ، کودک دو ساله ای می‌شوم که می‌خواهد همه ی آن مداد رنگی ها را بردارد و دیوار خانه را نقاشی کند .
آری! تو مرا جوان میکنی، تو مرا عاشق می‌کنی ! تو باعث می‌شوی من دوباره جان بگیرم
از تو خواهش می‌کنم که همیشه مراقب خودت باشی ،تو را دوست دارم و تا ابد به تو می‌اندیشیم و برای تو می‌نویسیم
تولدت مبارک آوای عزیزم .