دعوا
خواهرم چند روزی رفته بود ویلای داییم منم خونه بودم یکروز بهش زنگ زده بودم گفتم عمو زنگ زده گفته سوار یک سمند میشی بایک پسره میچرخی بعدش من داشتم داخل آگاهی ردشو میزدم که زنگ زد و گفت اون پسره که باهاش میرفته بیرون داره با دوتا کلت میره سمت خونه همون لحظه به جناب سروان گوشی رو دادم با خواهرم صحبت کرد با اون گوشی دیگم زنگ زدم داداشم گفتمکه هم ماشینو برداره مامانو برداره بره هتل چون میخواست مامانو بابامو خودمو داداشمو بکشه منم جناب سرگرد بهم گفت برم جای خونه اونجا یک نیروی پلیس میره همینکه داشتم میرفتم داداشم کنار ماشینی که باهاش بودم بود دیدم همون پسره با سلاح گرف داره به منو داداشم به ماشینمون شلیک میکنه همون لحظه چهار چرخ منو زد ولی جای خونمون پلیسا چرخ سمت شاگردش میزنن و خودرو منحرف میشه و چپ میکنه و اینم ماشینی که داشتم باهاش رانندگی میکردم.
یکی از فالوور ها که داشتم در حین باهاش حرف میزدم شاهده و ازش میخوام که تون کامنت خودشو بگه تا مدرک شه
خواهرم از پشت به سمند با زانتیا میکوبید.
پلیسا بهش شلیک میکردن.
منو داداشم از رو پنچری میرفتیم.
لایک با کامنت فراموش نشه
فالو کن لطفاََ
یکی از فالوور ها که داشتم در حین باهاش حرف میزدم شاهده و ازش میخوام که تون کامنت خودشو بگه تا مدرک شه
خواهرم از پشت به سمند با زانتیا میکوبید.
پلیسا بهش شلیک میکردن.
منو داداشم از رو پنچری میرفتیم.
لایک با کامنت فراموش نشه
فالو کن لطفاََ
۱۶.۲k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.