افسون شده p26:)
قدم میزدم و هر از گاهی روی نوک پا چرخی میزدم امروز حس عجیب و خوبی داشتم! بوی رز وحشی سراسر وجودمو پر کرد گل های رز سرخ و دِیزی های زرد و سفید اطرافمو پر کرده بود لبخندی زدم و قدم های تند تری برداشتم چشمم به اون درخت خورد! لبخند روی لبم محو شد دستمو روی کنده کاری های روی درخت کشیدم و کنار درخت نشستم و باز اون خاطرات توی مغزم مرور شد { دراکو اینجا..خیلی قشنگه دراکو : مگه من تو رو جای بدی میارم؟ اورانوس : نه! چون هرجایی کنار تو واسه من بهترین جای دنیاس! دراکو : لبخندی زدم و به یه درخت نزدیک شدم و چاقوی کوچیک توی جیبم رو برداشتم و روبه روی درخت وایستادم اورانوس : با لبخند بهش چشم دوختم (دراکو و اورانوس تا ابد) با ذوق عجیبی بهش نگاهی انداختم }به درخت تکیه زدم و به گل های روی زمین چشم دوختم و لبخند تلخی روی لبم نقش بست؛ دراکو : اینجا کجاست؟! این مغز منو کجا اورده! خورشید با نور درخشانی میتابید و شاخ و برگ های درختا آروم تکون میخورد گل های رز سرخ نقش بر زمین بود و گل های دِیزی آروم آروم همراه باد به حرکت در میومد! بوی عطر آشنایی رو احساس میکردم سوزش عجیبی توی سرم بود با قدم های آروم و همراه با تردید حرکت میکردم موهای سیاه رنگش همراه باد پرواز میکرد به درخت تکیه زده بود و به آسمون چشم دوخته بود، خودش بود؟! نمیخواستم حتی یک لحظه بهش نزدیک بشم! با قدم های بی صدا و آروم به اون درخت نزدیک شدم و پشت درخت ایستادم و چشمامو روی هم گذاشتم اورانوس : دراکو....لعنتی دلم واست تنگ شده! فکر اینکه حتی یه بار دیگه نمیتونم اون آغوش غرق آرامشتو بغل کنم داغونم میکنه، چشمامو روی هم گذاشتم این بود قولی که داده بودی؟ حرفات همش دروغ بود؟ میگفتی همیشه کنارتم دروغ بود؟ با اینکه میدونم...دیگه قرار نیست ببینمت ولی...نمیتونم اون عشق و فراموش کنم کاش درک میکردی!:) دراکو : با نگاهی سرد به روبه رو خیره شده بودم و به حرفاش گوش میدادم شاید احساساتش و نمیتونستم درک کنم! پوزخند تلخی زدم و دستمو با تردید سمت جیبم بردم و نفس عمیقی کشیدم و اسلحه رو با دستای لرزون توی دستم گرفتم از گوشه چشمم اشکی سر خورد لبخند تلخی گوشه لبم نشست...متاسفم اورانوس! ازت معذرت میخوام دراکو من..مجبورم! برگشتم و انگشتم رو روی ماشه فشردم!!....
۲.۶k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.