پارت ارنیکایی
نیکا:خیلی گاوبیب
فرزاد:توخوبی
نیکا:خوب معلومه خوبم
ارسلان:اا فرزاد عشقمو عزیت نکن
دخترا:خاک تواون سرتون(به رلاشون)
پسرا:ارسلان تو چندش بازی درمیاری اینا هم هی میزنن توسرمون
لرسلان:شما هم چندش باشین
نیکا"خب عشقم راست میگه
پسرا:شماهم از نیکایادبگیرین
رفتیم توسالن نشستیم ساعت تقریبا 9بود
پسرا:ماگرسنمونه
دخترا:خب
فرزاد:منکه میدونم نیکا هیچیبلد نیست درست کنه
نیکا:اما من میدونم تو چه ماکارانی هایی درست میکنی ام پاشو
پیرا:خاک توسرت کنن
نیکا:آشپز بودن هنره
رضا:بد نیس شماهم یکم از این هنر بهرمند شوید
محرا:والله عسل یادگیره کافیه
ارسلاند:زدی توخال
عسل:نیکا محشاد جلو رلاتونو میگیرید یا ن
محشادنیکا:نهخ😅
عسل:باعصبانیت آمد سمتمون
محشاد:نیکا اوضاع خیته
نیکا:عسللللل
عسل:با داد نیکا وایسادم
بنال
نیکا"تو خوشکل کی بودی تونفص منی آره آروم آروم بلند شدم فک کردم میخوام بغلش کنم بغلشون باز کرد منم دیودم سمت ارسلان و قائم شدم پشتش
محشاد:خاک توسر من چی
عسل:اونکه در رفت ولی توهستی خواستم برم سراغ محشاد که
دیانا:عسللل
عسل:اوف بتالل
دیانا:عسل روش به من بود که محشاد رفت پیش محراب
عسل:گولم میزنین براتون دارم مخصوصا خانم رحیمی
متین:وات خانم چکار داره
فرزاد:آه از عشقم بازیاتون حالم بد شد
نیکا:تو بغل ارسلان بودم
آخ داداش بدبختم نترس خودم واست یکی پیدا میکنم
دیانا:وای نیکا المیرا
نیکا:بد نیس ولی المیرا چیزه. ...با چشم اشاره کردم که فهمید رل داره
دیانا:واقعا
متارس:اینا الان چطور متوجه شدن۰😶
فرزاد:چی میخورین من خودم سفارش بدم؟
همه :پیتزا
فرزاد:نوشابه؟
هرکی یه طعم خواست
فرزاد:توخوبی
نیکا:خوب معلومه خوبم
ارسلان:اا فرزاد عشقمو عزیت نکن
دخترا:خاک تواون سرتون(به رلاشون)
پسرا:ارسلان تو چندش بازی درمیاری اینا هم هی میزنن توسرمون
لرسلان:شما هم چندش باشین
نیکا"خب عشقم راست میگه
پسرا:شماهم از نیکایادبگیرین
رفتیم توسالن نشستیم ساعت تقریبا 9بود
پسرا:ماگرسنمونه
دخترا:خب
فرزاد:منکه میدونم نیکا هیچیبلد نیست درست کنه
نیکا:اما من میدونم تو چه ماکارانی هایی درست میکنی ام پاشو
پیرا:خاک توسرت کنن
نیکا:آشپز بودن هنره
رضا:بد نیس شماهم یکم از این هنر بهرمند شوید
محرا:والله عسل یادگیره کافیه
ارسلاند:زدی توخال
عسل:نیکا محشاد جلو رلاتونو میگیرید یا ن
محشادنیکا:نهخ😅
عسل:باعصبانیت آمد سمتمون
محشاد:نیکا اوضاع خیته
نیکا:عسللللل
عسل:با داد نیکا وایسادم
بنال
نیکا"تو خوشکل کی بودی تونفص منی آره آروم آروم بلند شدم فک کردم میخوام بغلش کنم بغلشون باز کرد منم دیودم سمت ارسلان و قائم شدم پشتش
محشاد:خاک توسر من چی
عسل:اونکه در رفت ولی توهستی خواستم برم سراغ محشاد که
دیانا:عسللل
عسل:اوف بتالل
دیانا:عسل روش به من بود که محشاد رفت پیش محراب
عسل:گولم میزنین براتون دارم مخصوصا خانم رحیمی
متین:وات خانم چکار داره
فرزاد:آه از عشقم بازیاتون حالم بد شد
نیکا:تو بغل ارسلان بودم
آخ داداش بدبختم نترس خودم واست یکی پیدا میکنم
دیانا:وای نیکا المیرا
نیکا:بد نیس ولی المیرا چیزه. ...با چشم اشاره کردم که فهمید رل داره
دیانا:واقعا
متارس:اینا الان چطور متوجه شدن۰😶
فرزاد:چی میخورین من خودم سفارش بدم؟
همه :پیتزا
فرزاد:نوشابه؟
هرکی یه طعم خواست
۱۶.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.