پارت ۳
داشتم خودمو توی آینه نگاه میکردم که صداهایی از پشتم شنیدم چرخیدم و با دیدن فرد جلوم میخواستم زمین دهن باز کنه و من توش بی افتم
سریع عینکو در آوردم و جاش گذاشتم و بدون اینکه به روی خودم بیارم کم کم از اونجا دور شدم که یهو با صداش وایسادم
_ببخشید
+ب...بله
آروم آروم رفتم نزدیکش و پشت سرش ایستادم توی آینه داشت به خودش نگاه میکرد و عینک ها رو عوض میکرد
برگشت سمتم و به صورتم نگاهی انداخت و لبخندی کوچک زد که دلم با لبخندش رفت
_کدوم عینک بهتره؟
_این یا...این؟
+هر دوتاش بهتون میاد
بهم نگاهی کرد و لبخند دندون نما زد و یک قدم بهم نزدیک شد
قلبم آنقدر تند و واضح میزد که میتونم تعداد ضربان قلبم رو بشمارم
_هردوتاشو بگیرم؟
+ا...اره
_باش ممنون از راهنماییت...خانم؟
+ا/ت هستم *لبخند دندون نما
_خوشبختم خانم ا/ت
+همچنین :))))
و دوباره خودشو توی آینه نگاه میکرد و موهاشو مرتب میکرد
موهای نرم و براقی داشت دلم میخواست با موهاش ور برم
به خودم اومدم و سریع خودمو جم و جور کردم
و اروم از اونجا دور شدم
من و سولی از دور به کوک و جیمین نگاه میکردیم و خر ذوق میشدیم و بالا پایین میپریدیم😔
جیمین ویو
از بامزه بودنش خندم گرفت...
پس اسمش ا/ت هس اسمش بهش خیلی میاد دختر خوبیه
بعد از حساب کردن پول وسایلامون از فروشگاه خارج شدیم
داشتم به بیرون از ماشین نگاه میکردم که با صدای کوک سرمو چرخوندم
¥جیمین
_بله
¥فروشگاهه عالی بود از این ب بعد اینجا خریدامو میکنم
_اره
¥تازه با یکیم آشنا شدم
_کی؟
¥با یکی از کارکنان فروشگاه
_دختره یا پسر؟
¥دختر...
_اووو اسمش چیه؟
¥اسمش سولیه
_ازش خوشت میاد؟
¥اره
_پس باهاش بیشتر باش
¥همین کارو میخوام بکنم و تو هم باید باهام هر دفعه بیای
_یاااا چرا من؟؟
¥همینیه که هس
_کوووک...هعییی
بعد گذشت چند دقیقه به خونه رسیدیم و به اعضا سلام کردیم
×به به کوک چی خریدی؟
¥چهار تا تیشرت گرفتم با چند تا شلوار و....
×چخبرته بگو کل فروشگاهو گرفتی لامصب
¥اخه حواسم به دختر....
حرفشو خورد
فهمید سوتی داده
جیمین به سرفه افتاد
سریع عینکو در آوردم و جاش گذاشتم و بدون اینکه به روی خودم بیارم کم کم از اونجا دور شدم که یهو با صداش وایسادم
_ببخشید
+ب...بله
آروم آروم رفتم نزدیکش و پشت سرش ایستادم توی آینه داشت به خودش نگاه میکرد و عینک ها رو عوض میکرد
برگشت سمتم و به صورتم نگاهی انداخت و لبخندی کوچک زد که دلم با لبخندش رفت
_کدوم عینک بهتره؟
_این یا...این؟
+هر دوتاش بهتون میاد
بهم نگاهی کرد و لبخند دندون نما زد و یک قدم بهم نزدیک شد
قلبم آنقدر تند و واضح میزد که میتونم تعداد ضربان قلبم رو بشمارم
_هردوتاشو بگیرم؟
+ا...اره
_باش ممنون از راهنماییت...خانم؟
+ا/ت هستم *لبخند دندون نما
_خوشبختم خانم ا/ت
+همچنین :))))
و دوباره خودشو توی آینه نگاه میکرد و موهاشو مرتب میکرد
موهای نرم و براقی داشت دلم میخواست با موهاش ور برم
به خودم اومدم و سریع خودمو جم و جور کردم
و اروم از اونجا دور شدم
من و سولی از دور به کوک و جیمین نگاه میکردیم و خر ذوق میشدیم و بالا پایین میپریدیم😔
جیمین ویو
از بامزه بودنش خندم گرفت...
پس اسمش ا/ت هس اسمش بهش خیلی میاد دختر خوبیه
بعد از حساب کردن پول وسایلامون از فروشگاه خارج شدیم
داشتم به بیرون از ماشین نگاه میکردم که با صدای کوک سرمو چرخوندم
¥جیمین
_بله
¥فروشگاهه عالی بود از این ب بعد اینجا خریدامو میکنم
_اره
¥تازه با یکیم آشنا شدم
_کی؟
¥با یکی از کارکنان فروشگاه
_دختره یا پسر؟
¥دختر...
_اووو اسمش چیه؟
¥اسمش سولیه
_ازش خوشت میاد؟
¥اره
_پس باهاش بیشتر باش
¥همین کارو میخوام بکنم و تو هم باید باهام هر دفعه بیای
_یاااا چرا من؟؟
¥همینیه که هس
_کوووک...هعییی
بعد گذشت چند دقیقه به خونه رسیدیم و به اعضا سلام کردیم
×به به کوک چی خریدی؟
¥چهار تا تیشرت گرفتم با چند تا شلوار و....
×چخبرته بگو کل فروشگاهو گرفتی لامصب
¥اخه حواسم به دختر....
حرفشو خورد
فهمید سوتی داده
جیمین به سرفه افتاد
۳۴.۳k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.