Life:p³
Life:p³
کهناگهاندستیبررویشونهاشاحساسکرددخترکسرشرابهعقبچرخاندوبادیدنچهرهجونگکوکخندید...کمیمکثکردوباحالتسوالیازکوکپرسید:
+سرورماتفاقیافتادهکهدرنیمهشببهبیرونآمدهاید؟!
جونگکوککهتاالانمحوهدیدندخترکبودمیخواستبگویدکهدنبالاوآمدهاستوزمانیکهدرآنزیباییدیدهاتشنتوانستهچشمازاوبرداردولیانگارقلبوزبانشباهمکنارنمیآمدند...دستشراپشتسرشگذاشتوآرامشروعکردبهخاراندن
_عام...خوبمیدانیدبانوکیمامشبهوابسیارخوببودومنباخودمگفتمکهشایدکمیقدمزدنبدنباشدخواستمبهدریاچهماهبیامکهباشماروبهروشدم!!
پریباخجالتسرشراپایینآوردوجلویجونگکوکتعظیمکرد
+سرورممراببخشیناگرمیدانستمکهشمامیخواستینبهاینمکانبیلیننمیآمدمومزاحمشمانمیشدم:)
جونگکوکلبخندیزدوگفت:
_اینجاستکهبایدبهنوناحقبدموازمتنموردعلاقهاشاستفادهکنم....
جونگکوکسعیکردادایخواهرشرادربیاوردوباحالتخندهداریادامهداد
_یاااااکیمپریشییی...منوتوازبچگیباهمدوستیمپسنیازینیستبهماحترامبزاریکوچولویمن!!!
دخترکسعیمیکندجلویخندهاشرابگیردولینمیتواندوشروعمیکندبهخندیدنکهپسرکهمشروعمیکندبهخندیدن
+وایجونگکوکاعالیانجامدادیاحساسکردمخودجنیدارهمیگهㅋㅋ
_اگهجنیاینجابودقطعاسرهردومونبریدهبودپریㅋㅋ
آندوهمیطوردرحالخندیدنبودنوکمیباهمصحبتکردن
<فلسنکستبهفردایآنشب>
برایآخرینبارخودشرادرآینهچکمیکندواقعااینهانبوکنارنجیرنگبیشازحدبهشمیآمدلبخندیزدوبهبیرونرفتامروز...روزجشنهرسالهیخاندانجئونبودوپریازاینمیترسیدکهنکنهپدروبرادرشدراینجشنشرکتکنندواوراببند...ولینمیخواستاینروزراخرابکندچونازبچگیاینجشنراخیلیدوستداشتتمامخاندانهایقدرتمندازجملهخاندان=کیم،پارک،سوک،جانگ....وخاندانهابانیروکمترازجملهخاندان=چوی،اوک
درواقعخاندانچویاصلانیرویینداشتنفقطازاشیاقدیمیخاندانهامراقبتمیکردنوخانداناوکهمتواناییجابجاییبرخیاجسامداشتن
کهناگهاندستیبررویشونهاشاحساسکرددخترکسرشرابهعقبچرخاندوبادیدنچهرهجونگکوکخندید...کمیمکثکردوباحالتسوالیازکوکپرسید:
+سرورماتفاقیافتادهکهدرنیمهشببهبیرونآمدهاید؟!
جونگکوککهتاالانمحوهدیدندخترکبودمیخواستبگویدکهدنبالاوآمدهاستوزمانیکهدرآنزیباییدیدهاتشنتوانستهچشمازاوبرداردولیانگارقلبوزبانشباهمکنارنمیآمدند...دستشراپشتسرشگذاشتوآرامشروعکردبهخاراندن
_عام...خوبمیدانیدبانوکیمامشبهوابسیارخوببودومنباخودمگفتمکهشایدکمیقدمزدنبدنباشدخواستمبهدریاچهماهبیامکهباشماروبهروشدم!!
پریباخجالتسرشراپایینآوردوجلویجونگکوکتعظیمکرد
+سرورممراببخشیناگرمیدانستمکهشمامیخواستینبهاینمکانبیلیننمیآمدمومزاحمشمانمیشدم:)
جونگکوکلبخندیزدوگفت:
_اینجاستکهبایدبهنوناحقبدموازمتنموردعلاقهاشاستفادهکنم....
جونگکوکسعیکردادایخواهرشرادربیاوردوباحالتخندهداریادامهداد
_یاااااکیمپریشییی...منوتوازبچگیباهمدوستیمپسنیازینیستبهماحترامبزاریکوچولویمن!!!
دخترکسعیمیکندجلویخندهاشرابگیردولینمیتواندوشروعمیکندبهخندیدنکهپسرکهمشروعمیکندبهخندیدن
+وایجونگکوکاعالیانجامدادیاحساسکردمخودجنیدارهمیگهㅋㅋ
_اگهجنیاینجابودقطعاسرهردومونبریدهبودپریㅋㅋ
آندوهمیطوردرحالخندیدنبودنوکمیباهمصحبتکردن
<فلسنکستبهفردایآنشب>
برایآخرینبارخودشرادرآینهچکمیکندواقعااینهانبوکنارنجیرنگبیشازحدبهشمیآمدلبخندیزدوبهبیرونرفتامروز...روزجشنهرسالهیخاندانجئونبودوپریازاینمیترسیدکهنکنهپدروبرادرشدراینجشنشرکتکنندواوراببند...ولینمیخواستاینروزراخرابکندچونازبچگیاینجشنراخیلیدوستداشتتمامخاندانهایقدرتمندازجملهخاندان=کیم،پارک،سوک،جانگ....وخاندانهابانیروکمترازجملهخاندان=چوی،اوک
درواقعخاندانچویاصلانیرویینداشتنفقطازاشیاقدیمیخاندانهامراقبتمیکردنوخانداناوکهمتواناییجابجاییبرخیاجسامداشتن
۲.۳k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.