تکپارتی شوگا.
تکپارتی#شوگا.
"ات"
نشستم رو مبل و به اتفاقی که افتاد فک میکردم
امروز رفتم پیش شوگا ولی...
بغضم شکست این دفعه بار چندم بود؟
بار سوم هر دفعه به یه بهونه ایی بهم خیانت کرد.
(آخه شوگا و خیانت ادمین از دست رفته)
داشتم همینجوری به شوگا فک میکردم که برگشتم اما نمیدونم چرا دردم گرف.
شروع کردم به ماساژ دادن کمرم که به چوخ رفت چشامو باز کردم که دیدم یکی مث جن بالا سرمه
جیغ زدم و شروع کردم به دعا کردن
+یا مریم مقدس و مقدساتش یا کتاب انجیل...
_هرچی بگی من نمیرم
بزار دست به کار بشم از راه های ایرانی استفاده کنم.
کوسنی که اونجا بود رو برداشتم پرت کردم سمته جنه.
خورد بهش اما نرفت.
بعد جنه بلند داد زد
_ خو ات ی خر چه غلطی میکنیییی مریضی ساعت ۳ صبح داری اینجوری میکنی...؟!!!
دیدم عع بابا آگوست دی خودمونه گفتم
+عع پسرم تو بودی ...بیشور چه وضعشه ساعت ۳ صبح تو خواب به من خیانت میکنی.
پوف کلافه کشید و گف
_من دیگه نمیتونم واقعن صبرم پیش تو ته کشیده.
بعد بدون اینکه منو به هیجاش حساب کنه رفت سمت اتاق منم هاج و واج نگاش میکردم. اصن من چرا اینجام.
از جام بلند شدمو پشت سرش راه افتادم رفتم تو اتاق.
دیدم که خوابیده و پشتش به منه. رفتم رو تخت و دوبار زدم رو شونش و گفتم
+هوی پیشی
چشاشو کلافه باز کرد و گفت
_چیه هان
+بخدا بفهمم خیانت کردی میزنم نصفت میکنماااا
_ساعت ۳ صبحه ات کی الان خیانت میکنه که من دومیش باشم.
+نمیدونم شاید تو بخوای اولیش باشی
_عزیزم بگیر بخواب فیلم ترکی دیدی تاثیر داشته روت
+عع نخیرم.
بعد خودمو انداختم کنارش بغلم کرد و گفت
_لطفن دیگه اینجوری نکن و منو از خواب بیخواب نکن.
+باشی.
چشامو بستم و خوابیدم.
"فردا صبح"
#یونگی
آلارم و خاموش کردم و از جام بلند شدم به ات نگاه کردم که خوابیده بود.....بعد از اینکه لباسامو پوشیدم رفتم سمت ات و خم شدم و صورتش رو بوسیدم.
لبخندی زدم.
"پرش زمانی"
از ماشین پیاده شدم امروز قرار بود که با جی اه که دنسره تمرین کنیم. زیاد حال نمیکنم باهاش زیادی میچسبه بهم و از این فاصله نزدیک خوشم نمیاد...
(این نقطه هایی که میزارم همون گذر وقته چون تکپارتیه خیلی طولانی میشه همه چی رو بنویسم)
نشستم رو کاناپه ایی که اونجا بود که جی اه اومد طرفم و نشست رو پاهام اخمی کردم و گفتم
"ات"
نشستم رو مبل و به اتفاقی که افتاد فک میکردم
امروز رفتم پیش شوگا ولی...
بغضم شکست این دفعه بار چندم بود؟
بار سوم هر دفعه به یه بهونه ایی بهم خیانت کرد.
(آخه شوگا و خیانت ادمین از دست رفته)
داشتم همینجوری به شوگا فک میکردم که برگشتم اما نمیدونم چرا دردم گرف.
شروع کردم به ماساژ دادن کمرم که به چوخ رفت چشامو باز کردم که دیدم یکی مث جن بالا سرمه
جیغ زدم و شروع کردم به دعا کردن
+یا مریم مقدس و مقدساتش یا کتاب انجیل...
_هرچی بگی من نمیرم
بزار دست به کار بشم از راه های ایرانی استفاده کنم.
کوسنی که اونجا بود رو برداشتم پرت کردم سمته جنه.
خورد بهش اما نرفت.
بعد جنه بلند داد زد
_ خو ات ی خر چه غلطی میکنیییی مریضی ساعت ۳ صبح داری اینجوری میکنی...؟!!!
دیدم عع بابا آگوست دی خودمونه گفتم
+عع پسرم تو بودی ...بیشور چه وضعشه ساعت ۳ صبح تو خواب به من خیانت میکنی.
پوف کلافه کشید و گف
_من دیگه نمیتونم واقعن صبرم پیش تو ته کشیده.
بعد بدون اینکه منو به هیجاش حساب کنه رفت سمت اتاق منم هاج و واج نگاش میکردم. اصن من چرا اینجام.
از جام بلند شدمو پشت سرش راه افتادم رفتم تو اتاق.
دیدم که خوابیده و پشتش به منه. رفتم رو تخت و دوبار زدم رو شونش و گفتم
+هوی پیشی
چشاشو کلافه باز کرد و گفت
_چیه هان
+بخدا بفهمم خیانت کردی میزنم نصفت میکنماااا
_ساعت ۳ صبحه ات کی الان خیانت میکنه که من دومیش باشم.
+نمیدونم شاید تو بخوای اولیش باشی
_عزیزم بگیر بخواب فیلم ترکی دیدی تاثیر داشته روت
+عع نخیرم.
بعد خودمو انداختم کنارش بغلم کرد و گفت
_لطفن دیگه اینجوری نکن و منو از خواب بیخواب نکن.
+باشی.
چشامو بستم و خوابیدم.
"فردا صبح"
#یونگی
آلارم و خاموش کردم و از جام بلند شدم به ات نگاه کردم که خوابیده بود.....بعد از اینکه لباسامو پوشیدم رفتم سمت ات و خم شدم و صورتش رو بوسیدم.
لبخندی زدم.
"پرش زمانی"
از ماشین پیاده شدم امروز قرار بود که با جی اه که دنسره تمرین کنیم. زیاد حال نمیکنم باهاش زیادی میچسبه بهم و از این فاصله نزدیک خوشم نمیاد...
(این نقطه هایی که میزارم همون گذر وقته چون تکپارتیه خیلی طولانی میشه همه چی رو بنویسم)
نشستم رو کاناپه ایی که اونجا بود که جی اه اومد طرفم و نشست رو پاهام اخمی کردم و گفتم
۱۶.۱k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.