امروز چند ساعتی تو یه بیمارستان کاری داشتم ، اونجا پیرمرد
امروز چند ساعتی تو یه بیمارستان کاری داشتم ، اونجا پیرمردی بود که کار اونم مثل کار من بود و هرجا می رفتم اون اونجا بود یا میومد اونجا ، چیزی که خیلی منو گرفت و خواستم با شما عزیزان در میون بزارم این بود که اون پیرمرد بسیار پر انرژی و خنده رو و خوش برخورد بود طوری که تو بیمارستان همه را تحت تآثیر خودش برده بود ، برخوردش با رسیپشن ، صندوقدار ، پرستارها و دکترها با خنده و خوشرویی بود ، در محیطی که همه پریشان و غمگین هستند داشتن چنین روحیه ای خودش نعمتی است که به اطرافیانت انرژی و روحیه بدی !
توی چشمان پیرمرد که دقیق می شدی یک عمر رنج و درد دیده می شد اما این آدما هیچ وقت تن به تسلیم و ضعف نمیدن و ایمان و روحیه خود را حفظ می کنند به نظرم این آدما بردند چون کسی تو این دنیا موندنی نیست و باید قدر این عمر و زندگی را باید دانست و کاری کرد که از زندگی لذت ببری و برای دیگران الگو و مایه انرژی و امید و شادی باشی !
با این موضوع یاد شعر سهراب افتادم که تقدیم قلب های مهربون شما می کنم :
زندگی . . .
با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصل اش تن به جزا دادن
و افسردن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است !
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند !
توی چشمان پیرمرد که دقیق می شدی یک عمر رنج و درد دیده می شد اما این آدما هیچ وقت تن به تسلیم و ضعف نمیدن و ایمان و روحیه خود را حفظ می کنند به نظرم این آدما بردند چون کسی تو این دنیا موندنی نیست و باید قدر این عمر و زندگی را باید دانست و کاری کرد که از زندگی لذت ببری و برای دیگران الگو و مایه انرژی و امید و شادی باشی !
با این موضوع یاد شعر سهراب افتادم که تقدیم قلب های مهربون شما می کنم :
زندگی . . .
با همه وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصل اش تن به جزا دادن
و افسردن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است !
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جایی که خدا می داند !
۱۱.۱k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.