٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت21-
س.ی:اون جور که تو فکر میکنی نیستااا
من:پس چجوریه؟!
س.ی:اینجوریه که نه اینکه زیاد من تو خوشی بودم..
دلم نمیاد بقیه تو عذاب باشن
من:بابا فرشتهههه:/
س.ی:{باخنده}آخرش من آدمم فرشتم روحم خوناشامم چیم؟!
من:(میخندم)شما خوناشامی
یه خوناشام در قالب آدم ولی مانند روح با اخلاق فرشته!!
س.ی:چه جالب واقعا!:/
کف کردم!!:/
برگام ریخت!!!:/
من:کمرت شکست..!(میخندم)
س.ی:نه خداروشکر اون هنوز سالمه:|
من:ایبابا، بدشدکه(باز میخندم)
[نویسنده:بستنیوانیلی کمتر بخند:/]
س.ی:بستنیوانیلی چیه؟!
ی.ه:اسمم یونهه هست با اجازه:/
[نویسنده:اجازه نمیباشد همون بستنیوانیلی خیلی بهتره!!]
ی.ه:سئویون میتونی یه کاری بکنی؟!
س.ی:کی؟! من؟! یونهه این صداعه کیهه؟!!میشناسمش من؟! راستی بستنیوانیلی چیه دیگه؟!:/
ی.ه:سخت شد:\
[نویسنده:حوصله توضیح دادن ندارم پس اَنَراَسوماَنَراَ]
س.ی:اوه! جغجغه؟! بستنیوانیلی؟! چه سممممم(شروع میکنه به خندیدن)
ی.ه:چرا اینا رو بهش گفتی؟!:/
[نویسنده:چون دوست داشتم]
س.ی:یونهه بیخیال ما نمیتونم کاری بکنیم مثلا ما کارکترای داستانش هستیمااا
ی.ه:خب چیکار کنم اینجور صدام نکنه؟!
[نویسنده:یه چیزی توی دنیا هست به نام خواهش کرد..]
ی.ه:من میخواهم از شما
ای نویسنده، اسممو درست بکن صدا
س.ی:نه بابا شاعری بت میااد
ی.ه:بعلهه ما اینیم دیگهه
[نویسنده:اولا وسط حرف من نپر بعدم چون سئویون خوشش اومد همون یونهه صدات میزنم]
ی.ه:تنکیوسوماچ(خیلیازتممنونم)
[نویسنده:خواهشمیکنم]
س.ی:الان رفت؟!
من:اره به گمونم!
س.ی:بیخیال بهش بگم کی میای؟!
من:پس چجوریه؟!
س.ی:اینجوریه که نه اینکه زیاد من تو خوشی بودم..
دلم نمیاد بقیه تو عذاب باشن
من:بابا فرشتهههه:/
س.ی:{باخنده}آخرش من آدمم فرشتم روحم خوناشامم چیم؟!
من:(میخندم)شما خوناشامی
یه خوناشام در قالب آدم ولی مانند روح با اخلاق فرشته!!
س.ی:چه جالب واقعا!:/
کف کردم!!:/
برگام ریخت!!!:/
من:کمرت شکست..!(میخندم)
س.ی:نه خداروشکر اون هنوز سالمه:|
من:ایبابا، بدشدکه(باز میخندم)
[نویسنده:بستنیوانیلی کمتر بخند:/]
س.ی:بستنیوانیلی چیه؟!
ی.ه:اسمم یونهه هست با اجازه:/
[نویسنده:اجازه نمیباشد همون بستنیوانیلی خیلی بهتره!!]
ی.ه:سئویون میتونی یه کاری بکنی؟!
س.ی:کی؟! من؟! یونهه این صداعه کیهه؟!!میشناسمش من؟! راستی بستنیوانیلی چیه دیگه؟!:/
ی.ه:سخت شد:\
[نویسنده:حوصله توضیح دادن ندارم پس اَنَراَسوماَنَراَ]
س.ی:اوه! جغجغه؟! بستنیوانیلی؟! چه سممممم(شروع میکنه به خندیدن)
ی.ه:چرا اینا رو بهش گفتی؟!:/
[نویسنده:چون دوست داشتم]
س.ی:یونهه بیخیال ما نمیتونم کاری بکنیم مثلا ما کارکترای داستانش هستیمااا
ی.ه:خب چیکار کنم اینجور صدام نکنه؟!
[نویسنده:یه چیزی توی دنیا هست به نام خواهش کرد..]
ی.ه:من میخواهم از شما
ای نویسنده، اسممو درست بکن صدا
س.ی:نه بابا شاعری بت میااد
ی.ه:بعلهه ما اینیم دیگهه
[نویسنده:اولا وسط حرف من نپر بعدم چون سئویون خوشش اومد همون یونهه صدات میزنم]
ی.ه:تنکیوسوماچ(خیلیازتممنونم)
[نویسنده:خواهشمیکنم]
س.ی:الان رفت؟!
من:اره به گمونم!
س.ی:بیخیال بهش بگم کی میای؟!
۳۲۴
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.