دستش را می گیرم آرام نبض دلتنگی اش را می بوسم به آغوشش می کشم پناه امن گریه هایش می شوم از یکی بود و یکی نبود آدمها برایش قصه ای می سازم که کلاغ پیر و خستهٔ آن همیشه به خانه اش برسد ب
تو زندگیم خالی بود همیشه جای زندگیم ...!
👌👌👌👌👌
👌👌👌👌👌
۲۷.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.