من پناهنده ام
من پناهنده ام
به مرزهای تنت
و من همه جهان را
در پیراهن گرم تو
خلاصه می کنم
مثل درختی
که به سوی آفتاب قد میکشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهش تو
چه بی تابانه میخواهمت!
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند
به مرزهای تنت
و من همه جهان را
در پیراهن گرم تو
خلاصه می کنم
مثل درختی
که به سوی آفتاب قد میکشد
همه وجودم دستی شده است
و همه دستم خواهشی:
خواهش تو
چه بی تابانه میخواهمت!
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند
۹۹
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.