p10
جیمین: دخترت پیش منه
ب/ا: اون هرزه به درد نخور کجاست؟(فریاد)
جیمین: تو کی هستی که بخوای سرش قمار کنی
ب/ا: دخترمو بهم برگردون عوضی (اشک مصنوعی)
جیمین: نظرت چیه قمارو ول کنی بازیگر بشی؟ فقط یکم تمرین میخواد... بگو ببینم به کی باختی دخترتو
اشاره کرد
جیمین: یه دور با هم بازی میکنیم اگه شما بردین اون ماشین دم در به اضافه دختره مال شما و اگه من بوردم ات مال من میشه
....
جیمین: من بوردم و برای اینکه فکر دنبال کردنش به ذهنتون نرسه ماشین دم در مال پدرشه
ب/ا: اون دختر چی داره که به خاطرش همچین ماشینی رو بهم میدی
جیمین: علاقه من به ات بی پایانه
ویو جیمین
زنگ زدم ماشین اومد دنبالم رفتم خونه ات داشت عین مگس تو خونه راه میرفت تا منو دید اومد سمتم
ات: کجا بودی اسیب ندیدی مگه نمیدونی اون چه آدمـ...
ویو ات
اجوما مرخصی مریض شده بود و مرخصی گرفت منم خواستم کارای موندشو تموم کنم رفتم تو اتاق جیمین که تمیزش کنم دیدم تو یه برگه آدرس جایی که بابام توش قمار میکنه رو داره یاد حرفش افتادم که گفت کاری میکنه دیگه نگران بابام نباشم فهمیدم چی تو سرشه با استرس تو خونه راه میرفتم که اومد رفتم سمتش داشتم با نگرانی صحبت میکردم که یهو اومد جلو بغلم کرد
جیمین: ات دیگه کسی دنبالت نمیکنه و کتکت نمیزنه... چرا گریه میکنی
ات: آخرین باری که یکی بغلم کردو یادم نمیاد (اشک)
ب/ا: اون هرزه به درد نخور کجاست؟(فریاد)
جیمین: تو کی هستی که بخوای سرش قمار کنی
ب/ا: دخترمو بهم برگردون عوضی (اشک مصنوعی)
جیمین: نظرت چیه قمارو ول کنی بازیگر بشی؟ فقط یکم تمرین میخواد... بگو ببینم به کی باختی دخترتو
اشاره کرد
جیمین: یه دور با هم بازی میکنیم اگه شما بردین اون ماشین دم در به اضافه دختره مال شما و اگه من بوردم ات مال من میشه
....
جیمین: من بوردم و برای اینکه فکر دنبال کردنش به ذهنتون نرسه ماشین دم در مال پدرشه
ب/ا: اون دختر چی داره که به خاطرش همچین ماشینی رو بهم میدی
جیمین: علاقه من به ات بی پایانه
ویو جیمین
زنگ زدم ماشین اومد دنبالم رفتم خونه ات داشت عین مگس تو خونه راه میرفت تا منو دید اومد سمتم
ات: کجا بودی اسیب ندیدی مگه نمیدونی اون چه آدمـ...
ویو ات
اجوما مرخصی مریض شده بود و مرخصی گرفت منم خواستم کارای موندشو تموم کنم رفتم تو اتاق جیمین که تمیزش کنم دیدم تو یه برگه آدرس جایی که بابام توش قمار میکنه رو داره یاد حرفش افتادم که گفت کاری میکنه دیگه نگران بابام نباشم فهمیدم چی تو سرشه با استرس تو خونه راه میرفتم که اومد رفتم سمتش داشتم با نگرانی صحبت میکردم که یهو اومد جلو بغلم کرد
جیمین: ات دیگه کسی دنبالت نمیکنه و کتکت نمیزنه... چرا گریه میکنی
ات: آخرین باری که یکی بغلم کردو یادم نمیاد (اشک)
۶.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.