دلیل بغض های بی دلیلم سلام...
دلیل بغض های بیدلیلم سلام...
قرار مغز اشوبم سلام...
رفیق روز های گرم و شریک روزهای سردم سلام ^^
آبِ روی خاکستر دلم سلام!
نفس حبس شده در سینه ام سلام
دلتنگی شبانه ام سلام ^^
سلام محبوبم سلام..
آیا هنوز مرا به خاطر دارید؟
شاید شما فراموش کرده باشید^^ و به یاد نیاورید،
پس لطفا بنشینید تا برایتان بگویم،
از خودم وقتی بودید و از خودم وقتی نیستید!
من همان احمقی هستم که مخاطب تمام دلنوشته هایش شما بودید!
او مینوشت تا خون از دستانش بر برگه های کاغذ بچکد و شما هرگز برای خواندن نوشته هایش که احساسات او را فریاد میزدند اندازه ی سر سوزنی وقت نداشتید!
البته برای خودش هم وقت نداشتید ^^
به هر حال سرتان شلوغ بود و او دائما دلتنگ بود؛ اگر ولش میکردید بیخ ریشتان میچسبید و ول کن نبود!
اما حالش خوب بود ^^
با همه ی بیمهری هایی که میدید و لایقش نبود حالش خوب بود ...
دلش گرم بود به بودنتان!
با عشق اسم شما را بر زبانش جاری میکرد((:
شما را عاشقانه دوست داشت و گاها میپرستید!
با خنده هایتان میخندید و با گریه هایتان فرو میریخت ^^
رویا میبافت و رویا میبافت و رویا میبافت و شما با همه ی آن رویا ها او را دار زدید ...
از وقتی رفتید دلش یخ زده، سست شده!
زود میشکند و اشکش دم مشکش آمده!
با بهانه و بی بهانه اشک میریزد و بی قرار است!
دائم از دلتنگی سخن میگوید!
بغض دامن گیرش کرده! دست از سرش بر نمیدارد ^^
شب تا صبح کابوس میبیند ...
کابوس هایش چیست؟
شما را دست در دست یکی دیگر میببیند و فریاد زنان از خواب برمیخیزد!
دائم راه میرود و با خودش زمزمه میکند:
تو دریا شدی، من غرقِت شدم!
تو آسمون شدی، من پرنده شدم!
تو دین شدی، من مرید دین تو شدم!
تو آتیش شدی، من هیزمِت شدم!
تو زهر شدی، من بیمهابا مثه ی جام شراب سر کشیدمت!
تو مرگ شدی، من مردم برات!
تو آرزو شدی، من ارزو کردمت!
تو همه چی شدی، ولی هیچوقت همه چیز نموندی! ^^
بعد هم بی صدا اشک میریزد!
مرده ای شده که زنده ست! اگر مرده ها او را ببینند بی شک خوف میکنند(:
دیوانه اش کردید و رهایش کردید ^^
رحم نداشتید و او عاشق بیرحمیتان شد ((:
کاش سراغی از او بگیرید و دلش را قرص کنید!
ببینم، گریه میکنید؟
گریه نکنید محبوبم ^^ اصلا، اصلا سراغش را نگیرید..
بگذارید بمیرد در بی خبری فقط گریه نکنید!
اشک هایتان جانش را میسوزاند...
آتشش نزنید!
غم به دلتان راه ندهید شما ...
غمگین شوید من نیستم به حرفهایتان گوش دهم...
این حرفا رسوب میکند راه قلب مریضتان را میببندد ^^
مراعات کنید لطفا...
همین که بدانم شما خوبید برایم کفایت میکند((:
بقیه اش اضافه کاری ست...
مراقب خودتان باشید محبوب جان ♡
یاردآ
۳۱ شهریور ۱۴۰۱ ، ۰۱:۲۲
#بادِبافِشون
قرار مغز اشوبم سلام...
رفیق روز های گرم و شریک روزهای سردم سلام ^^
آبِ روی خاکستر دلم سلام!
نفس حبس شده در سینه ام سلام
دلتنگی شبانه ام سلام ^^
سلام محبوبم سلام..
آیا هنوز مرا به خاطر دارید؟
شاید شما فراموش کرده باشید^^ و به یاد نیاورید،
پس لطفا بنشینید تا برایتان بگویم،
از خودم وقتی بودید و از خودم وقتی نیستید!
من همان احمقی هستم که مخاطب تمام دلنوشته هایش شما بودید!
او مینوشت تا خون از دستانش بر برگه های کاغذ بچکد و شما هرگز برای خواندن نوشته هایش که احساسات او را فریاد میزدند اندازه ی سر سوزنی وقت نداشتید!
البته برای خودش هم وقت نداشتید ^^
به هر حال سرتان شلوغ بود و او دائما دلتنگ بود؛ اگر ولش میکردید بیخ ریشتان میچسبید و ول کن نبود!
اما حالش خوب بود ^^
با همه ی بیمهری هایی که میدید و لایقش نبود حالش خوب بود ...
دلش گرم بود به بودنتان!
با عشق اسم شما را بر زبانش جاری میکرد((:
شما را عاشقانه دوست داشت و گاها میپرستید!
با خنده هایتان میخندید و با گریه هایتان فرو میریخت ^^
رویا میبافت و رویا میبافت و رویا میبافت و شما با همه ی آن رویا ها او را دار زدید ...
از وقتی رفتید دلش یخ زده، سست شده!
زود میشکند و اشکش دم مشکش آمده!
با بهانه و بی بهانه اشک میریزد و بی قرار است!
دائم از دلتنگی سخن میگوید!
بغض دامن گیرش کرده! دست از سرش بر نمیدارد ^^
شب تا صبح کابوس میبیند ...
کابوس هایش چیست؟
شما را دست در دست یکی دیگر میببیند و فریاد زنان از خواب برمیخیزد!
دائم راه میرود و با خودش زمزمه میکند:
تو دریا شدی، من غرقِت شدم!
تو آسمون شدی، من پرنده شدم!
تو دین شدی، من مرید دین تو شدم!
تو آتیش شدی، من هیزمِت شدم!
تو زهر شدی، من بیمهابا مثه ی جام شراب سر کشیدمت!
تو مرگ شدی، من مردم برات!
تو آرزو شدی، من ارزو کردمت!
تو همه چی شدی، ولی هیچوقت همه چیز نموندی! ^^
بعد هم بی صدا اشک میریزد!
مرده ای شده که زنده ست! اگر مرده ها او را ببینند بی شک خوف میکنند(:
دیوانه اش کردید و رهایش کردید ^^
رحم نداشتید و او عاشق بیرحمیتان شد ((:
کاش سراغی از او بگیرید و دلش را قرص کنید!
ببینم، گریه میکنید؟
گریه نکنید محبوبم ^^ اصلا، اصلا سراغش را نگیرید..
بگذارید بمیرد در بی خبری فقط گریه نکنید!
اشک هایتان جانش را میسوزاند...
آتشش نزنید!
غم به دلتان راه ندهید شما ...
غمگین شوید من نیستم به حرفهایتان گوش دهم...
این حرفا رسوب میکند راه قلب مریضتان را میببندد ^^
مراعات کنید لطفا...
همین که بدانم شما خوبید برایم کفایت میکند((:
بقیه اش اضافه کاری ست...
مراقب خودتان باشید محبوب جان ♡
یاردآ
۳۱ شهریور ۱۴۰۱ ، ۰۱:۲۲
#بادِبافِشون
۷۹.۶k
۳۰ شهریور ۱۴۰۱