هی قهوه پشت قهوه تا فنجان آخر
هی قهوه پشت قهوه تا فنجان آخر
شبها به یادت هستم ای درمان آخر
پشت دلم لرزید در فصل جدایی...
مثل زمستان بود تابستان آخر
حالا غم دوری امانم را بریـده
مانند درد مهلک دندان آخر
دیگر تحمل کردن این درد سخت است
دارد به لبها می رسد این جان آخر
سم می خورم از دست تو هر چند امشب...
عکس تو افتاده ته لیوان آخر
شاید که با...پایان مرگی عاشقانه
درمان شود این درد بی درمان آخر!
از هرچه خان در پیش رو آمد گذشتم
یک خان برایم مانده، آن هم خان آخر
شبها به یادت هستم ای درمان آخر
پشت دلم لرزید در فصل جدایی...
مثل زمستان بود تابستان آخر
حالا غم دوری امانم را بریـده
مانند درد مهلک دندان آخر
دیگر تحمل کردن این درد سخت است
دارد به لبها می رسد این جان آخر
سم می خورم از دست تو هر چند امشب...
عکس تو افتاده ته لیوان آخر
شاید که با...پایان مرگی عاشقانه
درمان شود این درد بی درمان آخر!
از هرچه خان در پیش رو آمد گذشتم
یک خان برایم مانده، آن هم خان آخر
۲.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.