از یک جایی به بعد،
از یک جایی به بعد،
دیگر برایم مهم نبود که مشکلات،
تا کجای طاقتم پیش می روند،
فقط نشستم و نگاهشان کردم،
چیزی نگفتم، گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم !
پذیرفته بودم که دنیا روالِ خودش را طی می کند
و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم، فقط خسته تر می شوم .
پذیرفته بودم که برای رسیدن به روزهای #خوب ،
باید از روزهای #سخت عبور کرد
و برای رسیدن به قله، باید رنجِ ارتفاع را به جان خرید .
من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم و این پذیرش؛
عذاب و تلخیِ لحظه ها را برایم کمتر می کرد ...
دیگر گرِه های دست و پا گیرِ زندگی ام را
با #صبر بر و #آرامش ، باز می کنم،
چون می دانم که نگرانیِ بیش از حد،
فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می کند !
من تصمیمِ خودم را گرفته ام ؛
از اینجای زندگی ام به بعد، فقط زندگی می کنم .
دیگر برایم مهم نبود که مشکلات،
تا کجای طاقتم پیش می روند،
فقط نشستم و نگاهشان کردم،
چیزی نگفتم، گلایه نکردم، فقط نگاهشان کردم !
پذیرفته بودم که دنیا روالِ خودش را طی می کند
و من هرچه بیشتر دست و پا بزنم، فقط خسته تر می شوم .
پذیرفته بودم که برای رسیدن به روزهای #خوب ،
باید از روزهای #سخت عبور کرد
و برای رسیدن به قله، باید رنجِ ارتفاع را به جان خرید .
من واقعیت های تلخ را پذیرفته بودم و این پذیرش؛
عذاب و تلخیِ لحظه ها را برایم کمتر می کرد ...
دیگر گرِه های دست و پا گیرِ زندگی ام را
با #صبر بر و #آرامش ، باز می کنم،
چون می دانم که نگرانیِ بیش از حد،
فقط گره را کور و مرا پیر و زمین گیر می کند !
من تصمیمِ خودم را گرفته ام ؛
از اینجای زندگی ام به بعد، فقط زندگی می کنم .
۱۱.۲k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.