ذهنم درگیر بود قلبم دیگر طاقت نداشت دست هایم دلتنگ اغوشت

ذهنم درگیر بود قلبم دیگر طاقت نداشت دست هایم دلتنگ اغوشت بود و لب هایم دلتنگ بوسه هایت پاهایم دیگر طاقت راه رفتن نداشت و چشم هایم دنبالت نبود
تو که بودی؟
که وجودمو درگیر خود کردی
تو هیچ کس نبودی
نه اون پسر مهربون و عاشق
نه اون مرد سنگدل و شکنجه گر
تو هیچ کس من نبودی
نه
نه
بودی
اگر نبودی حال جملات اخر زندگیم را نمیگفتم
دارم به اغوش مرگ میروم
و تو هم خوشبخت باش
ای وجود من
خدانگهدار....

@ابدی