یه وقتایی دلم از خدا میگیره
یه وقتایی دلم از خدا میگیره
اخه اذیتم میکنه
هی بهش میگم قربونت برم الهی من فدای شما بشم بسه دیگه
این همه غم و مشکلات چ خبره
یکم شادی یکم راحتی
ولی انگار ن انگار
بهش میگم اصلا شکرت ب خاطر کوه دردی ک تو زندگیه من گذاشتی
خیالت راحت شد؟
بازم جوابی نمیاد
خسته میشمو با ناراحتی تمام میگم
دیگه دوست ندارم اصلا دیگه باهات قهرم
همین ک حرفم تموم شد
خدا بااون عظمتش ناراحت شد و بهم گفت
مگه یوسف تا ابد ته چاه موند؟
مگه بعد از اون همه مشکلات نشد پادشاه
مگه پدرو مادرشو ب تعظیمش در نیاوردم؟
حالا با من قهر میکنی؟
مگه ب من اعتماد نداری؟
شکستم انگار یه سنگ محکم خورده بود بهم
من چیکار کردم اخه
کسی ک کل کائنات داره ب فرمانش میچرخه تواناییه شاد کردن منو نداره؟
خیلی ناراحت شدم
قرانو باز کردم
نوشته بود
و از روح خود در او دمیدیم
و سپس ب خود تبریک گفتیم
ااااااااااااا چقدر من خنگم
روح خدا در من جریان داره
خدا ب خاطر من ب خودش تبریک گفته
حالا مگه میشه منو نبینه؟
امکان نداره
یه شاعری بود ک میگفت
هرکه در این درگه مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهم
یا ب این فکر میکردم ک ا...
♥️
اخه اذیتم میکنه
هی بهش میگم قربونت برم الهی من فدای شما بشم بسه دیگه
این همه غم و مشکلات چ خبره
یکم شادی یکم راحتی
ولی انگار ن انگار
بهش میگم اصلا شکرت ب خاطر کوه دردی ک تو زندگیه من گذاشتی
خیالت راحت شد؟
بازم جوابی نمیاد
خسته میشمو با ناراحتی تمام میگم
دیگه دوست ندارم اصلا دیگه باهات قهرم
همین ک حرفم تموم شد
خدا بااون عظمتش ناراحت شد و بهم گفت
مگه یوسف تا ابد ته چاه موند؟
مگه بعد از اون همه مشکلات نشد پادشاه
مگه پدرو مادرشو ب تعظیمش در نیاوردم؟
حالا با من قهر میکنی؟
مگه ب من اعتماد نداری؟
شکستم انگار یه سنگ محکم خورده بود بهم
من چیکار کردم اخه
کسی ک کل کائنات داره ب فرمانش میچرخه تواناییه شاد کردن منو نداره؟
خیلی ناراحت شدم
قرانو باز کردم
نوشته بود
و از روح خود در او دمیدیم
و سپس ب خود تبریک گفتیم
ااااااااااااا چقدر من خنگم
روح خدا در من جریان داره
خدا ب خاطر من ب خودش تبریک گفته
حالا مگه میشه منو نبینه؟
امکان نداره
یه شاعری بود ک میگفت
هرکه در این درگه مقرب تر است
جام بلا بیشترش میدهم
یا ب این فکر میکردم ک ا...
♥️
۵۰.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱