Lie part : 21
یونهی : یه مدت خوبه حالمون عوض میشه یوری تو هم بیا
یوری : نه
یونهی : یا ضد حال نباش
نامجون : اگه رفتین به منم خبر بدین
یوری : من که فکر نکنم بیام ولی اگه به احتمال خیلی کم رفتم بهت خبر میدم
نامجون : اوکی پس فعلا
یوری : فعلا
با یونهی و جونگمین رفتیم و سوار ماشین شدیم
یونهی : ببین تو رو خدا بیا
یوری : نه دوست ندارم اسرار نکن
یونهی : یوری عشقم ببین خواهش میکنم فقط بخاطر من
یوری : نه
یونهی : وای یوری ببین میریم چشم اون جسی و اکیپ مسخرشون رو در میاریم
یوری : اه نمیدونم
یونهی : پلیز
جونگمین : بیا دیگه یوری اینقدر ضد حال نباش میخوای بشینی تو خونه چیکار کنی
یونهی : آره بابا راست میگه بیا
یوری : اه اوکی بابا باشه میام
یونهی : پس دوست دارم ساعت ۶ میام با هم حاضر بشیم
یوری : اوکی رسیدیم دیگه مرسی فعلا
یونهی و جونگمین : فعلا
پیاده شدم و رفتم تو خونه
یوری : سلام مامان
& سلام
رفتم تو اتاقم و کیفم رو پرت کردم رو تختم با فکر کردن به امروز و ویلیام یکم حالم گرفته شد اهات بهش فکر نکن وای یادم رفت به نامجون پیام بدم امروز درس مهمی نداشتم پس بعد از غذا خوردن به راست رفتم تو تختم و خوابیدم.
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
Jungkook
بعد از اون دعوایی که با اون پسره داشتم یکم گوشه لبم زخم شد اما اهمیتی ندادم و رفتم سرجام نشستم
جسی : کوک گوشه لبت زخم شده داره خون میاد بیا بریم تمیزش کنیم ممکنه عفونت کنه
جونگکوک : حوصله ندارم جسی ولش کن
جسی : اما کوک....
جونگکوک : میگم حوصله ندارم بس کن فقط یه دستمال بهم بده داری
جسی : اه آره بیا
و از کیفش دستمالی در آورد و خواست برام تمیزش کنه که از دستش گرفتم
کوک : خودم تمیزش میکنم
جسی : باشه
تا آخر کلاس همش فکرم درگیر یوری و اون پسره بود یعنی اون از کجا یوری رو میشناخت اه ولش کن کلاس تموم شد و خواستم برم بیرون که جسی جلوم رو گرفت
جسی : کوک
جونگکوک : بله
جسی : شب میای دیگه همم
کوک : شب؟
جسی : آره دیگه تولدمه نگو که فراموش کرده بودی
کوک : اه نه معلومه که نه یادم بود خواستم ریکشن تو رو ببینم
بوسه ای روی گونم گذاشت
جسی : پس شب میبینمت
کوک : نمیای برسونمت
جسی : امم نه امروز میخوام برم آرایشگاه خودم میرم فعلا
کوک : فعلا
اه اصلا این رو یادم نبود حوصله ندارم خواستم برم که با صدای تهیونگ متوقف شدم
تهیونگ : کوک نمیای بریم دور بزنیم
های گایز اینم از پارت دوم امشب لایک و کامت بزارید فالو کنید حمایت یادتون نره
یوری : نه
یونهی : یا ضد حال نباش
نامجون : اگه رفتین به منم خبر بدین
یوری : من که فکر نکنم بیام ولی اگه به احتمال خیلی کم رفتم بهت خبر میدم
نامجون : اوکی پس فعلا
یوری : فعلا
با یونهی و جونگمین رفتیم و سوار ماشین شدیم
یونهی : ببین تو رو خدا بیا
یوری : نه دوست ندارم اسرار نکن
یونهی : یوری عشقم ببین خواهش میکنم فقط بخاطر من
یوری : نه
یونهی : وای یوری ببین میریم چشم اون جسی و اکیپ مسخرشون رو در میاریم
یوری : اه نمیدونم
یونهی : پلیز
جونگمین : بیا دیگه یوری اینقدر ضد حال نباش میخوای بشینی تو خونه چیکار کنی
یونهی : آره بابا راست میگه بیا
یوری : اه اوکی بابا باشه میام
یونهی : پس دوست دارم ساعت ۶ میام با هم حاضر بشیم
یوری : اوکی رسیدیم دیگه مرسی فعلا
یونهی و جونگمین : فعلا
پیاده شدم و رفتم تو خونه
یوری : سلام مامان
& سلام
رفتم تو اتاقم و کیفم رو پرت کردم رو تختم با فکر کردن به امروز و ویلیام یکم حالم گرفته شد اهات بهش فکر نکن وای یادم رفت به نامجون پیام بدم امروز درس مهمی نداشتم پس بعد از غذا خوردن به راست رفتم تو تختم و خوابیدم.
┈─┈──┈𔘓┈──┈─┈
Jungkook
بعد از اون دعوایی که با اون پسره داشتم یکم گوشه لبم زخم شد اما اهمیتی ندادم و رفتم سرجام نشستم
جسی : کوک گوشه لبت زخم شده داره خون میاد بیا بریم تمیزش کنیم ممکنه عفونت کنه
جونگکوک : حوصله ندارم جسی ولش کن
جسی : اما کوک....
جونگکوک : میگم حوصله ندارم بس کن فقط یه دستمال بهم بده داری
جسی : اه آره بیا
و از کیفش دستمالی در آورد و خواست برام تمیزش کنه که از دستش گرفتم
کوک : خودم تمیزش میکنم
جسی : باشه
تا آخر کلاس همش فکرم درگیر یوری و اون پسره بود یعنی اون از کجا یوری رو میشناخت اه ولش کن کلاس تموم شد و خواستم برم بیرون که جسی جلوم رو گرفت
جسی : کوک
جونگکوک : بله
جسی : شب میای دیگه همم
کوک : شب؟
جسی : آره دیگه تولدمه نگو که فراموش کرده بودی
کوک : اه نه معلومه که نه یادم بود خواستم ریکشن تو رو ببینم
بوسه ای روی گونم گذاشت
جسی : پس شب میبینمت
کوک : نمیای برسونمت
جسی : امم نه امروز میخوام برم آرایشگاه خودم میرم فعلا
کوک : فعلا
اه اصلا این رو یادم نبود حوصله ندارم خواستم برم که با صدای تهیونگ متوقف شدم
تهیونگ : کوک نمیای بریم دور بزنیم
های گایز اینم از پارت دوم امشب لایک و کامت بزارید فالو کنید حمایت یادتون نره
۱۶.۲k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.