half brother part : 32
اولین بار بود که اسممو میگفت شنیدنش از زبون اون جالب بود. به سمتش چرخیدم ولی اون در حالی که صحبت میکرد نگاهش به هر جایی جز من خیره بود.
_ ارزو میکردم که هیچ وقت اینجا نباشم ولی میبینی که هستم.
- چی باعث شد که تغییر عقیده بدی؟
_ نمیتونستم اینکارو با مامانم بکنم نمیتونستم بزارم وقتی ازم دوره بازم نگرانم باشه
- الان میدونم که چرا نمیخواستی اینجا باشی اولش نمی فهمیدم ولی وقتی دیدم جونگسو چطور باهات صحبت کرد فهمیدم چرا اینقدر از دستش عصبانی ای ولی یه چیزو هنوز نفهمیدم چرا با جیس اون طور رفتار کردی اون شب؟
_ چرا فکر کردی کسی که دعوا رو راه انداخت من بودم؟
- چون برام توضیح ندادی و کسی که داشت بهش لگد میزد اونم وقتی که روی زمین بود تو بودی
خنده ای عصبی کرد
_ غیر از اینا من شبیه آدم بدام به نظر میرسم مگه نه؟ برای همین همه ی ادمای اونجا فک کردن آدم بده جونگکوک افسار پاره کرده و به جون پسر خوشگله افتاده شاید من سابقه داشته باشم ولی فقط واسه حمل ماری جوانا و علف بوده ولی قسم میخورم تا قبل از اون شب تا حالا یه بارم مشت نزده بودم.
- چرا بهم نمیگی چی شده پس؟
_ چون علیرغم اینکه چیزی که فکر میکنی و با اینکه من از سر به سرت گذاشتن لذت میبرم نمیخوام اذیت شی( اخیییی !!!)
- من که نمی فهمم
بالاخره چرخید و مستقیما نگاهم کرد
_ اولین باری که سرتو انداختی و وارد حمام شدی میخواستم بزنمت گفتی تا حالا مرد لخت ندیدی و اون موقع اصلا باور نکردم فکر کردم داری شوخی میکنی ولی بعد که شناختمت بابت اون رفتارم شرمنده ام
داشتم کم کم عصبی میشدم این چه ربطی به حرفی که میزدیم داره؟
_ اون بیشرف نمیدونست من برادر خوندتم برای همین وقتی شما رفتید شروع کرد به لاف اومدن درباره ی اینکه چطور هفته ی بعد میبرت به اون مهمونی و یه جوری مستت میکنه تا بعدشم ترتیبتو بده دوست پسر قبلیت باهاش شرط بسته بود که نمیتونه ترتیبتو بده چون هنوز باکره ای اگر تسلیم میشدی تا باکرگی تو بدی به جیس بهش پونصد دلار میداد
دستمو با شوک گذاشتم روی دهنم
- اوه خدای من!!
جونگکوک با همدردی نگاهم کرد و گفت:
_ پس اره من خشتکشو کشیدم رو سرش
گرتا : تو گذاشتی همه فک کنن مقصر تویی گذاشتی جونگسو اون حرفا رو بهت بزنه فقط برای مراقبت از من؟
جونگکوک : خوب نمیدونستم چطور باید این خبر رو که دارن سرت شرط میبندن بهت بدم ولی مثل اینکه امشب هشدارای من کار نکردن و بازم میخواستی راهش بدی پس مجبور شدم بهت بگم
گرتا : ممنون
های گایز اینم از پارت هدیه 🎁 امشب لایک و کامنت بزارید بزارید کنید یادتون نره
_ ارزو میکردم که هیچ وقت اینجا نباشم ولی میبینی که هستم.
- چی باعث شد که تغییر عقیده بدی؟
_ نمیتونستم اینکارو با مامانم بکنم نمیتونستم بزارم وقتی ازم دوره بازم نگرانم باشه
- الان میدونم که چرا نمیخواستی اینجا باشی اولش نمی فهمیدم ولی وقتی دیدم جونگسو چطور باهات صحبت کرد فهمیدم چرا اینقدر از دستش عصبانی ای ولی یه چیزو هنوز نفهمیدم چرا با جیس اون طور رفتار کردی اون شب؟
_ چرا فکر کردی کسی که دعوا رو راه انداخت من بودم؟
- چون برام توضیح ندادی و کسی که داشت بهش لگد میزد اونم وقتی که روی زمین بود تو بودی
خنده ای عصبی کرد
_ غیر از اینا من شبیه آدم بدام به نظر میرسم مگه نه؟ برای همین همه ی ادمای اونجا فک کردن آدم بده جونگکوک افسار پاره کرده و به جون پسر خوشگله افتاده شاید من سابقه داشته باشم ولی فقط واسه حمل ماری جوانا و علف بوده ولی قسم میخورم تا قبل از اون شب تا حالا یه بارم مشت نزده بودم.
- چرا بهم نمیگی چی شده پس؟
_ چون علیرغم اینکه چیزی که فکر میکنی و با اینکه من از سر به سرت گذاشتن لذت میبرم نمیخوام اذیت شی( اخیییی !!!)
- من که نمی فهمم
بالاخره چرخید و مستقیما نگاهم کرد
_ اولین باری که سرتو انداختی و وارد حمام شدی میخواستم بزنمت گفتی تا حالا مرد لخت ندیدی و اون موقع اصلا باور نکردم فکر کردم داری شوخی میکنی ولی بعد که شناختمت بابت اون رفتارم شرمنده ام
داشتم کم کم عصبی میشدم این چه ربطی به حرفی که میزدیم داره؟
_ اون بیشرف نمیدونست من برادر خوندتم برای همین وقتی شما رفتید شروع کرد به لاف اومدن درباره ی اینکه چطور هفته ی بعد میبرت به اون مهمونی و یه جوری مستت میکنه تا بعدشم ترتیبتو بده دوست پسر قبلیت باهاش شرط بسته بود که نمیتونه ترتیبتو بده چون هنوز باکره ای اگر تسلیم میشدی تا باکرگی تو بدی به جیس بهش پونصد دلار میداد
دستمو با شوک گذاشتم روی دهنم
- اوه خدای من!!
جونگکوک با همدردی نگاهم کرد و گفت:
_ پس اره من خشتکشو کشیدم رو سرش
گرتا : تو گذاشتی همه فک کنن مقصر تویی گذاشتی جونگسو اون حرفا رو بهت بزنه فقط برای مراقبت از من؟
جونگکوک : خوب نمیدونستم چطور باید این خبر رو که دارن سرت شرط میبندن بهت بدم ولی مثل اینکه امشب هشدارای من کار نکردن و بازم میخواستی راهش بدی پس مجبور شدم بهت بگم
گرتا : ممنون
های گایز اینم از پارت هدیه 🎁 امشب لایک و کامنت بزارید بزارید کنید یادتون نره
۵.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.