فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:37
............................…..............................
کره شمالی عمارت/
..: من دیگه میرم فعلا ولی فردا برمیگردم ببینم حالت خوبه...
جنی بی حال سری تکون داد وارد حیاط عمارت شد کلیدی که به گردن بندنش وصل بود رو جدا کرد و در رو واکرد.. همین که رفت داخل صدای داد و بیداد تهیونگ و جیمین کل عمارت رو پر کرده بود همه با تعجب به جنی نگاه کردن جیمین و دایون دویدن سمت جنی..
جیمین: حالت خوبه ؟!
جنی: ها ... اره خوبم..
جیسو: ولی انگار زخمی شدی!
جنی: مهم نیست..
کوک از پله ها اومد پایین و شروع کرد به حرف زدن
کوک: لیساهم حالش خوبه بیا زخمای توروهم پانسمان کنم..
جنی: لازم نکرده..
جنی راهشو گرفت و رفت تو اتاقش بدون توجه به حرفای جیمین و دایون که ازش میخواستن لجبازی نکنه و بذاره زخمشو پانسمان کنه... رفت تو اتاقش لباساشو درآورد و با لباس زیر روی کاناپه نشست .. یه نخ سیگار درآورد و روشنش کرد. پک عمیقی بهش زد.. صدای در اومد
جنی: گفتم نمیخوام*داد*
تهیونگ: داد نزن منم!
جنی: چی میخوای ؟!
تهیونگ میتونم بیام تو ؟!
جنی نگاهی به سر و وضعش انداخت..زیر لب گفت
جنی لخت که نیستم*زیرلب *
جنی: ها بیا ...
تهیونگ درو باز کرد و اومد داخل نگاهیی به بدن جنی انداخت که نصفشو خون پوشونده بود
تهیونگ: چرا لباس تنت نیس..
جنی: اینجوری راحتم..اون چیه دستت؟!
تهیونگ: ها این.. جعبه کمکهای اولیه..
جنی: مثلاً میخوای کمکم کنی؟!
تهیونگ: نمیخوام بخاطر تو مجازات بشیم! برا همینه..
جنی: اوو... اوک بیا
جنی ته سیگارشو انداخت زمین..
تهیونگ رفت سمته جنی و کمکش کرد بلند شه..
تهیونگ: کل بدنت خونیه بیا اول خودتو بشور!
جنی: کمکم کن..
تهیونگ جنی رو برد حموم و خودش اومد بیرون یه دست لباس کنار در گذاشت .. چندمین بعد جنی لباسارو پوشید و اومد بیرون.. تهیونگ دست جنی رو گرفت و انداخت روپاهاش..
جنی: عایی.. یواش فرزندم درد داره هاا!
تهیونگ: باشه..
دستشو پانسمان کرد و بعد باند پیچی.. به صورتش رسید .. دستی روی زخمش کشید..
تهیونگ: بابت این ببخشید!
جنی: اشکال نداره.. بهرحال قراره بمیریم.. اینم بعنوان یه نشونه!
جیمین اومد جلو در و در زد که جنی اجازه ورود رو داد..
جیمین: چشمم روشن نیم ساعته میگم بیا پانسمانت کنن نمیذاری بعد به این بی صاحب اجازه میدی؟!
جنی: شاهکار خودشه بزار درستش کنه..
جیمین: تو زدیش ؟!
تهیونگ: چرت نگو اتفاقی بود..
جیمین: منم الان پارت میکنم بعد میگم اتفاقی بود خوبههه؟! زده صورتشو گاییدی..
جنی: عهه جلوی من کلمات موادبامه بکار ببرید لطفاً..
جیمین:من میرم بخدا تو دییونه شدی
جنی: از بغل برو..
تهیونگ: کار منم تموم شد دیگه میرم
اینم پارت جدید دوستون دارم 🫂✨
شرط:
لایک۳۰
کامنت۳۰
حمایتا کم شده هااا!
پارت:37
............................…..............................
کره شمالی عمارت/
..: من دیگه میرم فعلا ولی فردا برمیگردم ببینم حالت خوبه...
جنی بی حال سری تکون داد وارد حیاط عمارت شد کلیدی که به گردن بندنش وصل بود رو جدا کرد و در رو واکرد.. همین که رفت داخل صدای داد و بیداد تهیونگ و جیمین کل عمارت رو پر کرده بود همه با تعجب به جنی نگاه کردن جیمین و دایون دویدن سمت جنی..
جیمین: حالت خوبه ؟!
جنی: ها ... اره خوبم..
جیسو: ولی انگار زخمی شدی!
جنی: مهم نیست..
کوک از پله ها اومد پایین و شروع کرد به حرف زدن
کوک: لیساهم حالش خوبه بیا زخمای توروهم پانسمان کنم..
جنی: لازم نکرده..
جنی راهشو گرفت و رفت تو اتاقش بدون توجه به حرفای جیمین و دایون که ازش میخواستن لجبازی نکنه و بذاره زخمشو پانسمان کنه... رفت تو اتاقش لباساشو درآورد و با لباس زیر روی کاناپه نشست .. یه نخ سیگار درآورد و روشنش کرد. پک عمیقی بهش زد.. صدای در اومد
جنی: گفتم نمیخوام*داد*
تهیونگ: داد نزن منم!
جنی: چی میخوای ؟!
تهیونگ میتونم بیام تو ؟!
جنی نگاهی به سر و وضعش انداخت..زیر لب گفت
جنی لخت که نیستم*زیرلب *
جنی: ها بیا ...
تهیونگ درو باز کرد و اومد داخل نگاهیی به بدن جنی انداخت که نصفشو خون پوشونده بود
تهیونگ: چرا لباس تنت نیس..
جنی: اینجوری راحتم..اون چیه دستت؟!
تهیونگ: ها این.. جعبه کمکهای اولیه..
جنی: مثلاً میخوای کمکم کنی؟!
تهیونگ: نمیخوام بخاطر تو مجازات بشیم! برا همینه..
جنی: اوو... اوک بیا
جنی ته سیگارشو انداخت زمین..
تهیونگ رفت سمته جنی و کمکش کرد بلند شه..
تهیونگ: کل بدنت خونیه بیا اول خودتو بشور!
جنی: کمکم کن..
تهیونگ جنی رو برد حموم و خودش اومد بیرون یه دست لباس کنار در گذاشت .. چندمین بعد جنی لباسارو پوشید و اومد بیرون.. تهیونگ دست جنی رو گرفت و انداخت روپاهاش..
جنی: عایی.. یواش فرزندم درد داره هاا!
تهیونگ: باشه..
دستشو پانسمان کرد و بعد باند پیچی.. به صورتش رسید .. دستی روی زخمش کشید..
تهیونگ: بابت این ببخشید!
جنی: اشکال نداره.. بهرحال قراره بمیریم.. اینم بعنوان یه نشونه!
جیمین اومد جلو در و در زد که جنی اجازه ورود رو داد..
جیمین: چشمم روشن نیم ساعته میگم بیا پانسمانت کنن نمیذاری بعد به این بی صاحب اجازه میدی؟!
جنی: شاهکار خودشه بزار درستش کنه..
جیمین: تو زدیش ؟!
تهیونگ: چرت نگو اتفاقی بود..
جیمین: منم الان پارت میکنم بعد میگم اتفاقی بود خوبههه؟! زده صورتشو گاییدی..
جنی: عهه جلوی من کلمات موادبامه بکار ببرید لطفاً..
جیمین:من میرم بخدا تو دییونه شدی
جنی: از بغل برو..
تهیونگ: کار منم تموم شد دیگه میرم
اینم پارت جدید دوستون دارم 🫂✨
شرط:
لایک۳۰
کامنت۳۰
حمایتا کم شده هااا!
۱۲.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.