من فرار کردم ز حقیقتی که شکنجه یِ جماعت
من فرار کردم ز حقیقتی که شکنجهیِ جماعت
امروز است من ندانستم بر خستگی باید به
خواب رفت اکنون هم زندانی
خوابیام ،نمیدانم دیگران صرفاً روحن یا
تکهای ز زندگی .
اکنون که به پایان خط نزدیک هستیم مهمان استراحت یکی دورزهی زندگیات شو
گفتگویِ او در آیینه به صلح میرسد اما امروز نه .
امروز است من ندانستم بر خستگی باید به
خواب رفت اکنون هم زندانی
خوابیام ،نمیدانم دیگران صرفاً روحن یا
تکهای ز زندگی .
اکنون که به پایان خط نزدیک هستیم مهمان استراحت یکی دورزهی زندگیات شو
گفتگویِ او در آیینه به صلح میرسد اما امروز نه .
۹۳۱
۲۹ آبان ۱۴۰۳