https://wisgoon.com/viexxc
https://wisgoon.com/viexxc
هعی....جدیدن همه ی دوستامو دارم سر ی موضوع کوچیک از دست میدم خودمم نابود شدم
چرا نمیفهمید من حالم خوب نیست و بخواتر همین اینجوری میکنم
جدیدن مریض شدم صدام درنمیاد گلومم میسوزه یبارم سرفه کردم به دستم نگاه کردم دیدم عوا خون سرفه کردم ولی خب برام مهم نبود
وزن کم کردم و اکثرا چیزی نمیخورم
تا خود صبح راه میرم و اهنگ گوش میدم درحدی که پاهام داد بگیره راه میرم
نفس نفس میزنم احساس میکنم داغم احساس میکنم تنهام و هیچکسو ندارم حال و حوصله ی هیچیزو ندارم ، خودتون میدونید تو پی وی هرچی میگید جواب نمیدم از این نیست که کرم دارم یا ی همچین چیزی فقط دیگه حال و حوصله ندارم با کسی حرف بزنم از طرفی هم داداشم همش گیر میده میگه با کس دیگه ای جز اون چت میکنم
تمام بدنم درد میکنه
دیگه اون ادم قبل نیستم ، به بقیه میگم از درداتون نگید خودم دارم از درد میسوزم از طرفیم تو ناشناسم از همه لحاظ دارن جرم میدن
کلا حالم خرابه حوصله ی هیچ موجود زنده ای رو ندارم از طرفی هم نمیخوام دوباره منو یادتون بره فقط میدونید چیه کلی تلاش کردم تا یکم مثل پیج قبلیم بشم ولی نمیتونم حالم از همه چی بهم میخوره دیگه نا ندارم حتی حرف بزنم با اون هلیای گوساله هم دعوام شده خانوم خودشو چص کرده ، عملا دیگه از خواهر کوچیکم متنفرم هیچکس نمیدونه صبحا با چه بدبختی و احساس دردی از خواب بیدر میشم شبا نمیتونم بخوابم میترسم بخوام چون تا میخوابم کابوس میبینم اونم کابوسایی که بعدش جز به جزش یادم میمونه از طرفی تا یکی کوچیک ترین چیزی بهم میگه عصبی میشم تا کوچیک ترین اتفاقی میوفته حسودی میکنم از یکی خوشم میاد ولی اون منو به هیچ جاش حساب نمیکنه حتی دیگه خودزنی هم نمیتونم بکنم فقط نمیدونم چه مرگم شده همش یسری صدا تو سرم میشنوم همش یسری ادم او سرم میان و میبینم احساساتمن شخصیتم در عرض یک ثانیه تغییر میکنه مامانم پیشم نیست و وقتی خانواده های دیگه و میبینم از ته قلبم اشک میریزم فقط دلم میخواد ی خانواده داشته اشم ولی حتی اینجا هم نمیتونم خانواده داشته باشم از همتون کم کم دارم متنفر میشم تا میخوام گریه کنم ی صدایی بهم میگه گریه کردن مال بچه هاست حالم خیلی خرابه حال و حوصله ی هیچی رو ندارم بقیه هم از همه لحاظ بهم فشار میارن دیگه جوری شده که به سایم نگاه میکنم میترسم فقط دلم میخواد از همه چیز قایم بشم دونه دونه دارم دوستامو با دستای خودم نابود میکنم و ولشون نیکنم اونم سر کوچیک ترین مسئله ، حالم دیگه از خودم بهم میخوره
الان که خود واقعیمو دیدین اجازه دارین ولم کنید و برید دنبال ادمای بهتر ، حس درونم خیلی دارکه ، امیدوارم جدیدن دلتونو نشکسته باشم
هعی....جدیدن همه ی دوستامو دارم سر ی موضوع کوچیک از دست میدم خودمم نابود شدم
چرا نمیفهمید من حالم خوب نیست و بخواتر همین اینجوری میکنم
جدیدن مریض شدم صدام درنمیاد گلومم میسوزه یبارم سرفه کردم به دستم نگاه کردم دیدم عوا خون سرفه کردم ولی خب برام مهم نبود
وزن کم کردم و اکثرا چیزی نمیخورم
تا خود صبح راه میرم و اهنگ گوش میدم درحدی که پاهام داد بگیره راه میرم
نفس نفس میزنم احساس میکنم داغم احساس میکنم تنهام و هیچکسو ندارم حال و حوصله ی هیچیزو ندارم ، خودتون میدونید تو پی وی هرچی میگید جواب نمیدم از این نیست که کرم دارم یا ی همچین چیزی فقط دیگه حال و حوصله ندارم با کسی حرف بزنم از طرفی هم داداشم همش گیر میده میگه با کس دیگه ای جز اون چت میکنم
تمام بدنم درد میکنه
دیگه اون ادم قبل نیستم ، به بقیه میگم از درداتون نگید خودم دارم از درد میسوزم از طرفیم تو ناشناسم از همه لحاظ دارن جرم میدن
کلا حالم خرابه حوصله ی هیچ موجود زنده ای رو ندارم از طرفی هم نمیخوام دوباره منو یادتون بره فقط میدونید چیه کلی تلاش کردم تا یکم مثل پیج قبلیم بشم ولی نمیتونم حالم از همه چی بهم میخوره دیگه نا ندارم حتی حرف بزنم با اون هلیای گوساله هم دعوام شده خانوم خودشو چص کرده ، عملا دیگه از خواهر کوچیکم متنفرم هیچکس نمیدونه صبحا با چه بدبختی و احساس دردی از خواب بیدر میشم شبا نمیتونم بخوابم میترسم بخوام چون تا میخوابم کابوس میبینم اونم کابوسایی که بعدش جز به جزش یادم میمونه از طرفی تا یکی کوچیک ترین چیزی بهم میگه عصبی میشم تا کوچیک ترین اتفاقی میوفته حسودی میکنم از یکی خوشم میاد ولی اون منو به هیچ جاش حساب نمیکنه حتی دیگه خودزنی هم نمیتونم بکنم فقط نمیدونم چه مرگم شده همش یسری صدا تو سرم میشنوم همش یسری ادم او سرم میان و میبینم احساساتمن شخصیتم در عرض یک ثانیه تغییر میکنه مامانم پیشم نیست و وقتی خانواده های دیگه و میبینم از ته قلبم اشک میریزم فقط دلم میخواد ی خانواده داشته اشم ولی حتی اینجا هم نمیتونم خانواده داشته باشم از همتون کم کم دارم متنفر میشم تا میخوام گریه کنم ی صدایی بهم میگه گریه کردن مال بچه هاست حالم خیلی خرابه حال و حوصله ی هیچی رو ندارم بقیه هم از همه لحاظ بهم فشار میارن دیگه جوری شده که به سایم نگاه میکنم میترسم فقط دلم میخواد از همه چیز قایم بشم دونه دونه دارم دوستامو با دستای خودم نابود میکنم و ولشون نیکنم اونم سر کوچیک ترین مسئله ، حالم دیگه از خودم بهم میخوره
الان که خود واقعیمو دیدین اجازه دارین ولم کنید و برید دنبال ادمای بهتر ، حس درونم خیلی دارکه ، امیدوارم جدیدن دلتونو نشکسته باشم
۳.۶k
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.