بانگ سرکن ای خروس ما خفتگان در یک خواب اجباری هستیم که تا
بانگ سرکن ای خروس ما خفتگان در یک خواب اجباری هستیم که تاب ماندن نداریم ونه پای رفتن
هرکسی آمد وزخمی به جانمان زد وهیچ مرحمی مرهم نبود که پای درد دلمان بنشیند وزخممان راالتیامی بخشد
دوای دردمان امید بود که جنبه ستیزی در میان هیاهوی زمان گمش کردیم
چه میدانم شاید امید را هم ازما ربودند هرچه هست اگر بانگ سرندهی وما خفتگان را بیدار نکنی اینبار ایل را به غارت میبرند و اما جز خاکستر چیزی نخواهد ماند
هرکسی آمد وزخمی به جانمان زد وهیچ مرحمی مرهم نبود که پای درد دلمان بنشیند وزخممان راالتیامی بخشد
دوای دردمان امید بود که جنبه ستیزی در میان هیاهوی زمان گمش کردیم
چه میدانم شاید امید را هم ازما ربودند هرچه هست اگر بانگ سرندهی وما خفتگان را بیدار نکنی اینبار ایل را به غارت میبرند و اما جز خاکستر چیزی نخواهد ماند
۲.۹k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.