شعری در مورد شهرووم بوشهر 😍
شعری در مورد شهرووم بوشهر 😍
“گرمیِ دستت تداعی می کند” بوشهر “در مرداد را”
طعم لبهایِ تو هم شیرینیِ خرمای سعد آباد را
راستی…گفتند صیادم تویی،از، این چه بهتر می شود؟
کفترِ جلدت نمی خواهد بفهمد معنیِ آزاد را
مطمئنم چون مسیحی…کاش یک امشب مسیحایی کنی
تا دهی با دست و لب هایت شفا این کور مادر زاد را
نیست یادم کی،کجا ،من آمدم دیدار چشمانت ولی
تا بگویم با تو فهمیدم کمی معنای یک دلشاد را
گفته بودی هر که عاشق می شود عقل از سرِ او می پرد؟
راست گفتی،کرد بی شک شور شیرین ،کوه کن فرهاد را
“گرمیِ دستت تداعی می کند” بوشهر “در مرداد را”
طعم لبهایِ تو هم شیرینیِ خرمای سعد آباد را
راستی…گفتند صیادم تویی،از، این چه بهتر می شود؟
کفترِ جلدت نمی خواهد بفهمد معنیِ آزاد را
مطمئنم چون مسیحی…کاش یک امشب مسیحایی کنی
تا دهی با دست و لب هایت شفا این کور مادر زاد را
نیست یادم کی،کجا ،من آمدم دیدار چشمانت ولی
تا بگویم با تو فهمیدم کمی معنای یک دلشاد را
گفته بودی هر که عاشق می شود عقل از سرِ او می پرد؟
راست گفتی،کرد بی شک شور شیرین ،کوه کن فرهاد را
۲.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۳