اون یکی پیام مسدود شده فیک رو تو این پیج میزارمچح
ا.ت ویو
بعد اینکه مدیر بهمون گفت جونگکوک تو چه کلاس هس یعنی تو کلاس ما
افتاده بود....
با خوشحال همونطور ک مثل بچه ها ب جونگ کوک آویزون بودم خب معلومه کراشم تو
کلاس منه شما بودید ذوق نمیکردید؟
ب سمت کلاس رفتیم و در کلاس رو باز کردیم ک مواجه شدیم با وضع خراب کلاسمون
خب از چیش بتون بگم....
از اینکه پسر رفته روی میز معلم داره شیک میزنه؟
یا اونایی ک داشتن با دخترا لاس میزدن؟
البته ناگفته نمونه ک دخترا هم کونشون میخاره
اینارو ولش
ی نگاهی ب جونگ کوک کردم و اونم بهم نگاه کرد ک دوتایی همزمان زدیم زیر خنده
ک با صداي جیمین خنده از لبم محو شد
دوباره این اومد کرم بریزه
خدا ی آدم چقدر میتونه پررو باشه اخه
بهش توجهی نکردم و نگاهم رو ب جونگ کوک دادم تا بریم سر جامون
بشینیم وگرنه منو جیمین ممکنه یدفه ای این وسط گیسو گیس کشی
راه بندازیم
ا.ت:بریم بشینیم؟
جونگ کوک:من ک از خدامه پام شکست ولی با این وضع ک دارن میز و نیمکت
هارو گاز میزنن؟
ا.ت:اشکال ندره بهشون عادت میکنی مثل من اولش سخته
میخواستیم از کنار جیمین رد بشیم ک صداش در اومد
جیمین:بهبه ا.ت خانوم!!
جیمین:خسته نشدی انقدر هرزه بازی کردی!؟
جیمین:هرروز داریم با ی پسر میبینیمت....چندتا چندتا
ا.ت:تا اومدم جوابش رو بدم جونک کوک پرید روی جیمین و تا میتونستن همدیگرو
کتک زدن
منم ک هنوز تو شک بودم
بعد اینکه ب خودم اومدم ب سمتشون رفتم تا از همدیگه جداشون کنم
ا.ت:جونگ کوکااا ولش کنننن تروخداااااا
ا.ت:واییی جونگ کوککک لطفا
بعد تلاش بلاخره آرومش کردم از لبش خون میومد و کنار چشمش کبود شده بود
نشوندمش روی نیمکت و میا رو گذاشتم پیشش تا دوباره کتک کاری نشه
تا برم ی خورده یخ بیارم تا چشمش شبیه بادمجون نشده
هوففف روز اولی اینجوری شد خدا ب داد روزای دیگ برسه ک میخواد چی بشه
ب آبدار خونه رسیدم
و یخورده یخ از شگفتم با ی مشمبا تا یخ رو داخلش بندازم
بعد گرفتن یخ با مشمباع ب سمت کلاس رفتم و مستقیم پیش جونگ کوک رفتم
میا:این چرا اینجوری شده(اروم)
ا.ت:جیمین زر زد اعصابش خورد شد با جیمین دعواش شد..
میا:هولی شت.....برو برو تو پیشش معلومه اعصابش شلغمیه
ا.ت:اوکی تنکیو
میا:خواعش زنمم
ا.ت:گمشو تا نزدم جرت بدم هاا
میا:اوکی اوکی رفتم زنممم(خنده)
ا.ت:میاااااا
میا:الفراررررررررر
ا.ت:کونی
ا.ت:اروم نشستم کنارش و یخ رو زیر چشمش گذاشتم ک عقب کشید
جونگ کوک:سرده
ا.ت:یخورده تحمل کن اگ نمیخوای زیز چشمت بادمجون سبز شه
دوباره یخ رو زیر چشمش گذاشتم و بعد نگاهم رو ب لبش دادم ک داشت خون میومد یخ
رو هم اونجا گذاشتم
محو لباش شدم
ب خودم اومدم و نگاهی بهش انداختم ک چشم تو چشم شدیم
هول شده بودم ک با کاری ک کرد از تعجب چشمام چهار تا شد.....!
خماریییی میقولیی🗿☻️
بعد اینکه مدیر بهمون گفت جونگکوک تو چه کلاس هس یعنی تو کلاس ما
افتاده بود....
با خوشحال همونطور ک مثل بچه ها ب جونگ کوک آویزون بودم خب معلومه کراشم تو
کلاس منه شما بودید ذوق نمیکردید؟
ب سمت کلاس رفتیم و در کلاس رو باز کردیم ک مواجه شدیم با وضع خراب کلاسمون
خب از چیش بتون بگم....
از اینکه پسر رفته روی میز معلم داره شیک میزنه؟
یا اونایی ک داشتن با دخترا لاس میزدن؟
البته ناگفته نمونه ک دخترا هم کونشون میخاره
اینارو ولش
ی نگاهی ب جونگ کوک کردم و اونم بهم نگاه کرد ک دوتایی همزمان زدیم زیر خنده
ک با صداي جیمین خنده از لبم محو شد
دوباره این اومد کرم بریزه
خدا ی آدم چقدر میتونه پررو باشه اخه
بهش توجهی نکردم و نگاهم رو ب جونگ کوک دادم تا بریم سر جامون
بشینیم وگرنه منو جیمین ممکنه یدفه ای این وسط گیسو گیس کشی
راه بندازیم
ا.ت:بریم بشینیم؟
جونگ کوک:من ک از خدامه پام شکست ولی با این وضع ک دارن میز و نیمکت
هارو گاز میزنن؟
ا.ت:اشکال ندره بهشون عادت میکنی مثل من اولش سخته
میخواستیم از کنار جیمین رد بشیم ک صداش در اومد
جیمین:بهبه ا.ت خانوم!!
جیمین:خسته نشدی انقدر هرزه بازی کردی!؟
جیمین:هرروز داریم با ی پسر میبینیمت....چندتا چندتا
ا.ت:تا اومدم جوابش رو بدم جونک کوک پرید روی جیمین و تا میتونستن همدیگرو
کتک زدن
منم ک هنوز تو شک بودم
بعد اینکه ب خودم اومدم ب سمتشون رفتم تا از همدیگه جداشون کنم
ا.ت:جونگ کوکااا ولش کنننن تروخداااااا
ا.ت:واییی جونگ کوککک لطفا
بعد تلاش بلاخره آرومش کردم از لبش خون میومد و کنار چشمش کبود شده بود
نشوندمش روی نیمکت و میا رو گذاشتم پیشش تا دوباره کتک کاری نشه
تا برم ی خورده یخ بیارم تا چشمش شبیه بادمجون نشده
هوففف روز اولی اینجوری شد خدا ب داد روزای دیگ برسه ک میخواد چی بشه
ب آبدار خونه رسیدم
و یخورده یخ از شگفتم با ی مشمبا تا یخ رو داخلش بندازم
بعد گرفتن یخ با مشمباع ب سمت کلاس رفتم و مستقیم پیش جونگ کوک رفتم
میا:این چرا اینجوری شده(اروم)
ا.ت:جیمین زر زد اعصابش خورد شد با جیمین دعواش شد..
میا:هولی شت.....برو برو تو پیشش معلومه اعصابش شلغمیه
ا.ت:اوکی تنکیو
میا:خواعش زنمم
ا.ت:گمشو تا نزدم جرت بدم هاا
میا:اوکی اوکی رفتم زنممم(خنده)
ا.ت:میاااااا
میا:الفراررررررررر
ا.ت:کونی
ا.ت:اروم نشستم کنارش و یخ رو زیر چشمش گذاشتم ک عقب کشید
جونگ کوک:سرده
ا.ت:یخورده تحمل کن اگ نمیخوای زیز چشمت بادمجون سبز شه
دوباره یخ رو زیر چشمش گذاشتم و بعد نگاهم رو ب لبش دادم ک داشت خون میومد یخ
رو هم اونجا گذاشتم
محو لباش شدم
ب خودم اومدم و نگاهی بهش انداختم ک چشم تو چشم شدیم
هول شده بودم ک با کاری ک کرد از تعجب چشمام چهار تا شد.....!
خماریییی میقولیی🗿☻️
۸.۵k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.