فیک شوگا
پارت 3
ا.ت ویو
خودش بود مطمئنم.... مطمئنم خودشه همونی که جانگ گفته بود تو افکارم بودم که با صداش به خودم اومدم
شوگا: پس تویی دختر دور دونهی جعون .....!
ا.ت: ت...... تو بابای منو از کجا میشناسی؟
شوگا: اها...... پس نباید قاتل پدر مادرم رو بشناسم؟.
ا.ت: چ.... چی ..... چیمیگی
شوگا: فکر کنم تا همینجا برات بس باشه
ببریدش
ا.ت: داشتم به حرفاش فکر میکردم که با گفتن کلمه بیاید ببریدش چندتا بادیگارد اومدن و مند کشون کشون ب سمت جایی میبردند
انداختن تو ی اتاق ک با دیدن بابام چشمام گرد شد
ا.ت:بابااااا
ب/ا:ا.ت ت....تواینجا چیکار میکنی
شوگا:از لحظه های اخر بابات لذت ببر
ا.ت:چ....چییییی....داری چی میگی....
شوگا:دیگ بسته
بیاید
ا.ت:چندتا ادمکله گنده اومدن و روی بابام نشونع گرفتن و........
خماری یونو؟
ا.ت ویو
خودش بود مطمئنم.... مطمئنم خودشه همونی که جانگ گفته بود تو افکارم بودم که با صداش به خودم اومدم
شوگا: پس تویی دختر دور دونهی جعون .....!
ا.ت: ت...... تو بابای منو از کجا میشناسی؟
شوگا: اها...... پس نباید قاتل پدر مادرم رو بشناسم؟.
ا.ت: چ.... چی ..... چیمیگی
شوگا: فکر کنم تا همینجا برات بس باشه
ببریدش
ا.ت: داشتم به حرفاش فکر میکردم که با گفتن کلمه بیاید ببریدش چندتا بادیگارد اومدن و مند کشون کشون ب سمت جایی میبردند
انداختن تو ی اتاق ک با دیدن بابام چشمام گرد شد
ا.ت:بابااااا
ب/ا:ا.ت ت....تواینجا چیکار میکنی
شوگا:از لحظه های اخر بابات لذت ببر
ا.ت:چ....چییییی....داری چی میگی....
شوگا:دیگ بسته
بیاید
ا.ت:چندتا ادمکله گنده اومدن و روی بابام نشونع گرفتن و........
خماری یونو؟
۳.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.