گر بودن مانند همه گناه بود ، که دغدغه هایم لباس و نمره ها
گر بودن مانند همه گناه بود ، که دغدغه هایم لباس و نمره هایم باشد ...؟مگر چه خواستم که به این وضع افتادم ... درد امانم را بریده .مگر افتخار کسی بودن گناه است ؟ که هم توان انجامش را ندارم و هم در آن پشیمان شدم ...گناهم چیست ؟؟ مگر چقدر سخت بود .در تمام داستان هایم پایان تلخی سرنوشت بود .از کودکی آرزویم این بود افتخار خانواده ام باشم .اما هر بار توسط حرف هایشان نابود شدم ...آری ماننده بقیه بودن ، برای من بزرگ ترین گناه بود ...
۶.۹k
۰۴ آذر ۱۴۰۳