^Doona!^
^Doona!^
Part11
ـــــــــــــــــــــــــ
توی اون خواب همش صدای یه نفرو میشنید که صداش میکرد
بار اول انگار توی یه جای تاریک بود
و یکی اسمشو صدا میزد
انگاری برده بودنش لب پرتگاه
به محض اینکه افتاد پایین با جیغ خفیفی از خواب پرید
و این جیغ باعث شد هیونجین هم از خواب بپره
تند تند نفس میزد اصلن نفس های منظمی نداشت
= دونا خوبی
........._
=دونا.... از روی تختش بلند شد و به سمت تخت دختر رفت
_میترسم
=من که اینجا عشق من از چی میترسی
_انگار همش یه نفر صدام میکنه ولی تا میخوام به اون صدا برسم از یه پرتگاه پرت میشم پایین و میوفتم توی آب
_بغلم کن
هیونجین دوتا دستاشو دور دختر حلقه میکنه تا شاید کمی حالش رو خوب بکنه
با منظم شدن نفساش فهمید که آرومش کرده
_هیون هنوزم بغلت آرومم میکنه
=میخوای امشب رو توی بغل من بخوابی هوم..؟
_دلم میخواد ولی.....
=کسی نمیتونه با رابطه ی ما مخالفت کنه مهم اینه که خودمون از رابطه ای که داریم راضی ایم
مگه نه
_هنوزم مثل قدیما خیلی خونسردی و همه به یه ورت حساب میشن
=اصلن برای چی باید با عشقمون مخالف باشن
_آیش ولش کن تو رو ول کنن تا صبح همینطوری میخوای ادامه بدی
_نظرت چیه رو زمین بخوابیم (بسیار مشتاق)
=کمرمون خشک میشه
_یااا خب دوتامون که رو تخت جا نمیشیم
=چرا جا میشیم
_چطوری
=تختارو میچسبونیم بهم
_خب عقل کل اعضا اگه بیدار بشن جرمون میدن
_آیش ولش کن ولش کن روی یه تخت میخوابیم
=عادت لگد زدنت پریده نه
_چشم غره ای بهش میره
=خب سوال بود......
ــــــــــــــــــــــ
دیگه خسته شدم بسه^_^
Part11
ـــــــــــــــــــــــــ
توی اون خواب همش صدای یه نفرو میشنید که صداش میکرد
بار اول انگار توی یه جای تاریک بود
و یکی اسمشو صدا میزد
انگاری برده بودنش لب پرتگاه
به محض اینکه افتاد پایین با جیغ خفیفی از خواب پرید
و این جیغ باعث شد هیونجین هم از خواب بپره
تند تند نفس میزد اصلن نفس های منظمی نداشت
= دونا خوبی
........._
=دونا.... از روی تختش بلند شد و به سمت تخت دختر رفت
_میترسم
=من که اینجا عشق من از چی میترسی
_انگار همش یه نفر صدام میکنه ولی تا میخوام به اون صدا برسم از یه پرتگاه پرت میشم پایین و میوفتم توی آب
_بغلم کن
هیونجین دوتا دستاشو دور دختر حلقه میکنه تا شاید کمی حالش رو خوب بکنه
با منظم شدن نفساش فهمید که آرومش کرده
_هیون هنوزم بغلت آرومم میکنه
=میخوای امشب رو توی بغل من بخوابی هوم..؟
_دلم میخواد ولی.....
=کسی نمیتونه با رابطه ی ما مخالفت کنه مهم اینه که خودمون از رابطه ای که داریم راضی ایم
مگه نه
_هنوزم مثل قدیما خیلی خونسردی و همه به یه ورت حساب میشن
=اصلن برای چی باید با عشقمون مخالف باشن
_آیش ولش کن تو رو ول کنن تا صبح همینطوری میخوای ادامه بدی
_نظرت چیه رو زمین بخوابیم (بسیار مشتاق)
=کمرمون خشک میشه
_یااا خب دوتامون که رو تخت جا نمیشیم
=چرا جا میشیم
_چطوری
=تختارو میچسبونیم بهم
_خب عقل کل اعضا اگه بیدار بشن جرمون میدن
_آیش ولش کن ولش کن روی یه تخت میخوابیم
=عادت لگد زدنت پریده نه
_چشم غره ای بهش میره
=خب سوال بود......
ــــــــــــــــــــــ
دیگه خسته شدم بسه^_^
۲۶۴
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.