ژان پل سارتر: دستانم را میتوانی ببندی، پاهایم را میتوانی ببندی، دهانم را میتوانی ببندی اما ذهنم را هرگز. یک روز از ذهن من، از ذهن تو، از ذهن ما هزاران پرستوی وحشی به آسمان خواهد پرید):🌵🖤
عاشق کبوتر بود! میگفت پرندهای وفادارتر از کبوتر نیست. رهاش که میکنی، هرجا بره خیالت راحته که خیلی زود برمیگرده. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششون کرد. همشون رفتن. همشون ناپدید شدند! ساعتها به آسمون نگاه میکرد، دونه میریخت، اما دیگه دیر شده بود. اثری از کبوترها نبود، هیچ کدومشون برنگشتند. مشکل اینجاست که ما یادمون رفته هیچ تعهدی یکطرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای موندن، دونه میخواد، توجه میخواد، محبت میخواد، نگاه میخواد، عشق میخواد. هیچ کبوتری ناچار به موندن نیست. هیچ کبوتری..💜🗨
- نیاز
- نیاز
۱.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.