استاد حین آموزش به ما گفته بود: وقتی موشک تاو رو شلیک کرد
استاد حین آموزش به ما گفته بود: وقتی موشک تاو رو شلیک کردی، تنها لازمه با حبس نفس ات نهایت دقت رو در هدایت موشک از خودت نشون بدی تا ِ سه هزار متر رو طی کرده و هدف رو منهدم کنی!
اگه هم موشک مالبوتکا شلیک کردی، بیست ثانیه کافیه تا کارت تموم بشه!
ما هم گفتیم :
"چه خوب ؛چه راحت"
وقتی در عملیات پای کار رفتیم، تازه متوجه شدیم، نه بابا! از این خبرها و اون راحتی که گفتیم نشونی نیست !
خیلی مقدمات رو باید طی کرده باشی تا بتونی با چند نره غول به نام تانک، که از درون زره با چشم مسلح باهات چشم تو چشم شدن و همین که خودی نشون بدی چند گلوله بسمتت روانه کردن، پنجه در پنجه کنی.
اون جا بود که متوجه شدم در جبهه دو نوع زمان داریم !
اول، زمان هایی مانند ساعت، روز، هفته، ماه و سال
که معمولا راحت و بی دغدغه پاس می کنی.
و زمان های کوتاهی بین ثانیه تا نهایت یک دقیقه،
در این به ظاهر کوتاه زمان ها، تو باید خیلی چیزها رو برای خودت حل کرده باشی که بتونی اون رو پاس کنی.
یکیش تکلیف ت با مرگ و زندگی!
اولش سخته، ولی وقتی اولی رو پاس کردی،
دومی، راحت تر و سومی، خیلی راحت تره
چون بین قصه مرگ و زندگی، مرگ رو پذیرفتی!
گفتن اش ساده است ولی عمل اش سخت!
بارها و بارها این یک دقیقه های جدی و بی ملاحظه رو پاس کردم. نمیدونم آدمی در طول زندگیش، چند بار به چنین تقاطعی می رسه ولی اگه رسیدی و مهیا نبودی، تمام اون ساعت، روز، هفته، ماه و سال و سال ها رو از دست دادی.
میشی یه درخت بی ثمر!
گفته باشم، این ثانیه ها و دقیقه ها مختص جنگ نیست، بلکه مستتر در زندگی است.
خیلی از تصمیم ها در تنگنای زمانی جلوی روی ما ظاهر شده و خیلی جسارت لازم اند!
پ ن :
طوری زندگی کنیم که در بزنگاه ِ تصمیم های سخت،
در کسری از ثانیه و دقیقه ها، درمانده نشیم.
اگه هم موشک مالبوتکا شلیک کردی، بیست ثانیه کافیه تا کارت تموم بشه!
ما هم گفتیم :
"چه خوب ؛چه راحت"
وقتی در عملیات پای کار رفتیم، تازه متوجه شدیم، نه بابا! از این خبرها و اون راحتی که گفتیم نشونی نیست !
خیلی مقدمات رو باید طی کرده باشی تا بتونی با چند نره غول به نام تانک، که از درون زره با چشم مسلح باهات چشم تو چشم شدن و همین که خودی نشون بدی چند گلوله بسمتت روانه کردن، پنجه در پنجه کنی.
اون جا بود که متوجه شدم در جبهه دو نوع زمان داریم !
اول، زمان هایی مانند ساعت، روز، هفته، ماه و سال
که معمولا راحت و بی دغدغه پاس می کنی.
و زمان های کوتاهی بین ثانیه تا نهایت یک دقیقه،
در این به ظاهر کوتاه زمان ها، تو باید خیلی چیزها رو برای خودت حل کرده باشی که بتونی اون رو پاس کنی.
یکیش تکلیف ت با مرگ و زندگی!
اولش سخته، ولی وقتی اولی رو پاس کردی،
دومی، راحت تر و سومی، خیلی راحت تره
چون بین قصه مرگ و زندگی، مرگ رو پذیرفتی!
گفتن اش ساده است ولی عمل اش سخت!
بارها و بارها این یک دقیقه های جدی و بی ملاحظه رو پاس کردم. نمیدونم آدمی در طول زندگیش، چند بار به چنین تقاطعی می رسه ولی اگه رسیدی و مهیا نبودی، تمام اون ساعت، روز، هفته، ماه و سال و سال ها رو از دست دادی.
میشی یه درخت بی ثمر!
گفته باشم، این ثانیه ها و دقیقه ها مختص جنگ نیست، بلکه مستتر در زندگی است.
خیلی از تصمیم ها در تنگنای زمانی جلوی روی ما ظاهر شده و خیلی جسارت لازم اند!
پ ن :
طوری زندگی کنیم که در بزنگاه ِ تصمیم های سخت،
در کسری از ثانیه و دقیقه ها، درمانده نشیم.
۲۴.۰k
۱۹ دی ۱۴۰۰