پارت ارنیکایی
محراب:جانم
مامان:من میرم خونه خاله باشه بای
فرزاد:فک کنم این وسط منو ابحیمو ارسلان سینگلیم
محرا:نه داداش
که محشاد زد توپهلوش
محراب:آخ چته وحشی
محشاد:بله آقا فرزاد راست میگن
نیکا:منم سرم پایین بود از ترس و استرس خودمو گم کرده بودم😶
ارسلان دستشو گذاست روی شونم
ارسلان:خب آقا فرزاد آلمان چطوره دختر مختر..
نیکا:عصبی شدم از عصبانیت صورتم قرمز شد
رضا:فک کنم یکی عصبی شود
ارسلان بهم نگاه کردو یه پوز خنده زد
فرزا:والله هیچکدومشون به ایجی نمیرسیدن
ارسلان:اونش که صد درصد
نیکا:یه لبخند ناگهانی نشست رو صورتم
ارسلان:بچه ها من رل زدم
که بچها زل زدن بهم
منم رفتم تواتاقم نشستمو زانوهام بغل کردم
ارسلان:رفتم بالا دنبالش نشستم رو تخت
سرمو گذاشتم رو پاهاش دراز کشیدم اما اون به موهام دست نزد تعجب کردم
ارسلان:نیکا چتشده
نیکا:هیچی
ارسلان"مگه دروغ گفتم من رل زدم چیشد
نیکا:اسمش؟
ارسلان:اوین نیکا
نیکا:یه پوز خنده زدم
ارسلان:۰😂
که در باشتاب باز شد بچه ها افتادن روهم
رضا:آخ لهم کردین
نیکا:حقته توکه خیلی فضولی
فرزاد:نیکا
نیکا:وای فرزاد😫
فرزاد:نترس میدونستم۰🤣
نیکا:خیلی گاوبیب
مامان:من میرم خونه خاله باشه بای
فرزاد:فک کنم این وسط منو ابحیمو ارسلان سینگلیم
محرا:نه داداش
که محشاد زد توپهلوش
محراب:آخ چته وحشی
محشاد:بله آقا فرزاد راست میگن
نیکا:منم سرم پایین بود از ترس و استرس خودمو گم کرده بودم😶
ارسلان دستشو گذاست روی شونم
ارسلان:خب آقا فرزاد آلمان چطوره دختر مختر..
نیکا:عصبی شدم از عصبانیت صورتم قرمز شد
رضا:فک کنم یکی عصبی شود
ارسلان بهم نگاه کردو یه پوز خنده زد
فرزا:والله هیچکدومشون به ایجی نمیرسیدن
ارسلان:اونش که صد درصد
نیکا:یه لبخند ناگهانی نشست رو صورتم
ارسلان:بچه ها من رل زدم
که بچها زل زدن بهم
منم رفتم تواتاقم نشستمو زانوهام بغل کردم
ارسلان:رفتم بالا دنبالش نشستم رو تخت
سرمو گذاشتم رو پاهاش دراز کشیدم اما اون به موهام دست نزد تعجب کردم
ارسلان:نیکا چتشده
نیکا:هیچی
ارسلان"مگه دروغ گفتم من رل زدم چیشد
نیکا:اسمش؟
ارسلان:اوین نیکا
نیکا:یه پوز خنده زدم
ارسلان:۰😂
که در باشتاب باز شد بچه ها افتادن روهم
رضا:آخ لهم کردین
نیکا:حقته توکه خیلی فضولی
فرزاد:نیکا
نیکا:وای فرزاد😫
فرزاد:نترس میدونستم۰🤣
نیکا:خیلی گاوبیب
۱۳.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.