کپشن 👇💔
دختر:من خیلی دوست داشتم چرا اینکارو بام کردی چرا بم خیانت کردی؟
+پسر:سکوت!
دختر:جوابمو بده چرا زندگیم چرا این کارو کردی اخه مگه من برات کافی نبودم!
نفسم نفسی که پر پر شد چرا اینکارو باهام کردی؟
پسر:برو گمشو اصلــا نـمـیـخوامت با 3 تاشم دوستم واسمم مهم نـی کی میمـیره کی مـیمونه✨
دختر:برم گمشم دیه؟
پسر:اره برو دیگه ام برنگرد هری🚶🏾♀
روز بعدی وقتی پسر خواب بود گوشیش زنگ زد.
دختر:الو بیا میدون یاس خیابون بهار !
پسر:نمیام ازم دس بردار
دختـر:برای اخـریـن بـار فـقط ازت خواهش میکنم قول میدم ازت دس بـردارم!
پسر:اهوم باش چه بـهتـر
وقتـی کـه پسره رسید به خیابون بهار دخـتررو بـالـای یـه ساختمون 7 طبقه دید
دختر:مرد زندگیم عشق پرپرم امروز میخوام ازینجا یه سقوط محکم کنم الهی خوشبخـت شـی خواستم بیـای سقوط خانومتو ببینـی یادته چقـدر قشنـگ بهم میگفتـی خانومم🙂!
پسر:هوی داری چیکـار میکــنــی بیا پایین بیا پایین مگه خل شدی دختر خواهش میکنــم بـیـا پاییـن
دخـتـر:زندگیم خشبختش کن خیلـی عاشقش باش بهش بگو خانومم بدون تو نـمیتونما بهش بگو بدون تو میمیرما
پسر:خواهش میکـنم غلط کردم بیا از نو شروع کنیـم ولـی بیا پایین عشق دلم خواهش میکنم!
دختر:سکوتـ
بوممممممممممممم دختر یه سقوط محڪم میڪنه و سـرش میترڪه و مـیمیره🚶🏾♀💔
سال ها بعـد پسر ازدواج میڪنه و صاحب یه دختر میشه🚶🏾♀
اسم دخترشو اسم همون دختر میزاره و سال ها میگذره وقتـی دخترش 18سالش میشه یه روز که از سرکار برمیگشته میبینه بـالـای همون ساختمون یه دختر وایسـتاده و دوروبر شلوغـه و یه پسـر وسط وایستـاده وقتی بالارو نگاه میـکـنه میبینه اون دختر، دختـر خودشـه بـالـای ساختمون و پسره به دختـر التماس میکـنه خواهش میکنـه کـه بیاد پایین و دختره بوم بـا یـه سقوط مـیوفـته میـمیره همرو کنار میزنه و میره بـالـا سر دخترش اشکاش سرازیر میشه دست به مـوهای پره خونش میکـنه و بغلش میگیره بابا جـون دختر خوشگـلم عروسک بابا پـاشـو عشق بـابـا پاشو من بدون تو نمیتونم بـابـایـی خواهش میکـنم پاشـوووو اینجوری نخواب رو زمین پاشـو دوباره بـه مـن بـگـو بـابـا جون دوست دارم پاشـو 🖤
فردا سر قبر دختـرش یاد اون دختـر میوفـته و با خودش میگه خدایـاااا چرا بـاید تـاوان لاشـیگریمو دخترم میداد اخه چرا؟💔
مواظب دل همدیگع باشیم اگع بشکونیم یع روزی یع جایی تلافی میشع🙂🚶🏾♀💔
+پسر:سکوت!
دختر:جوابمو بده چرا زندگیم چرا این کارو کردی اخه مگه من برات کافی نبودم!
نفسم نفسی که پر پر شد چرا اینکارو باهام کردی؟
پسر:برو گمشو اصلــا نـمـیـخوامت با 3 تاشم دوستم واسمم مهم نـی کی میمـیره کی مـیمونه✨
دختر:برم گمشم دیه؟
پسر:اره برو دیگه ام برنگرد هری🚶🏾♀
روز بعدی وقتی پسر خواب بود گوشیش زنگ زد.
دختر:الو بیا میدون یاس خیابون بهار !
پسر:نمیام ازم دس بردار
دختـر:برای اخـریـن بـار فـقط ازت خواهش میکنم قول میدم ازت دس بـردارم!
پسر:اهوم باش چه بـهتـر
وقتـی کـه پسره رسید به خیابون بهار دخـتررو بـالـای یـه ساختمون 7 طبقه دید
دختر:مرد زندگیم عشق پرپرم امروز میخوام ازینجا یه سقوط محکم کنم الهی خوشبخـت شـی خواستم بیـای سقوط خانومتو ببینـی یادته چقـدر قشنـگ بهم میگفتـی خانومم🙂!
پسر:هوی داری چیکـار میکــنــی بیا پایین بیا پایین مگه خل شدی دختر خواهش میکنــم بـیـا پاییـن
دخـتـر:زندگیم خشبختش کن خیلـی عاشقش باش بهش بگو خانومم بدون تو نـمیتونما بهش بگو بدون تو میمیرما
پسر:خواهش میکـنم غلط کردم بیا از نو شروع کنیـم ولـی بیا پایین عشق دلم خواهش میکنم!
دختر:سکوتـ
بوممممممممممممم دختر یه سقوط محڪم میڪنه و سـرش میترڪه و مـیمیره🚶🏾♀💔
سال ها بعـد پسر ازدواج میڪنه و صاحب یه دختر میشه🚶🏾♀
اسم دخترشو اسم همون دختر میزاره و سال ها میگذره وقتـی دخترش 18سالش میشه یه روز که از سرکار برمیگشته میبینه بـالـای همون ساختمون یه دختر وایسـتاده و دوروبر شلوغـه و یه پسـر وسط وایستـاده وقتی بالارو نگاه میـکـنه میبینه اون دختر، دختـر خودشـه بـالـای ساختمون و پسره به دختـر التماس میکـنه خواهش میکنـه کـه بیاد پایین و دختره بوم بـا یـه سقوط مـیوفـته میـمیره همرو کنار میزنه و میره بـالـا سر دخترش اشکاش سرازیر میشه دست به مـوهای پره خونش میکـنه و بغلش میگیره بابا جـون دختر خوشگـلم عروسک بابا پـاشـو عشق بـابـا پاشو من بدون تو نمیتونم بـابـایـی خواهش میکـنم پاشـوووو اینجوری نخواب رو زمین پاشـو دوباره بـه مـن بـگـو بـابـا جون دوست دارم پاشـو 🖤
فردا سر قبر دختـرش یاد اون دختـر میوفـته و با خودش میگه خدایـاااا چرا بـاید تـاوان لاشـیگریمو دخترم میداد اخه چرا؟💔
مواظب دل همدیگع باشیم اگع بشکونیم یع روزی یع جایی تلافی میشع🙂🚶🏾♀💔
۷.۰k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.