بیت آخر این غزل واقعا دردناکه...
بیت آخر این غزل واقعا دردناکه...
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم ' بعد ازین باید فراموشش کنم'
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
تا به من نزدیک شد، گفتم 'سلام ای آشنا'
گفتم اما هیچ نشنیدم صدای خویش را
🍷🖤😎
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را
گفته بودم ' بعد ازین باید فراموشش کنم'
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
دیدم و آمد به یادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خویش را
تا به من نزدیک شد، گفتم 'سلام ای آشنا'
گفتم اما هیچ نشنیدم صدای خویش را
🍷🖤😎
۷.۵k
۱۷ مهر ۱۴۰۳