بزرگترین خبر عالم چیست آدم ها چند دسته اند
گر مرد رهی میان خون باید رفت#عطار
خودشناسی و به کمال رسیدن و رشد و بندگی
بزرگترین فلسفه ی خلقت و خبرعالم است
احتیاج خودشناسی جوهر آیینه نیست
من اگر خود را نمی دانم تو می دانی مرا#بیدل_دهلوی
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی ات استخوان و ریشه ای#مولانا
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارن
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگسته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری#سعدی
شعر در مورد خودشناسی مولانا
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت
گفت پیغمبر که: حقّ فرموده است
من نگنجم در خُم بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز
من نگنجم این یقین دان ای عزیز
در دل مؤمن بگنجم ای عجب
گر مرا جویی در آن دلها طلب#مولانا
شعر درباره انسان بودن
در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گره را جمله عقل و علم وجود
آن فرشته است او نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوی
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی
هم چو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
این سوم هست آدمیزاد و بشر
نیمِ او ز افراشته و نیمش خر
نیمِ خر خود مایل سفلی بود
نیمِ دیگر مایل علوی بود
آن دو قدم آسوده از جنگ وحراب
و این بشر با دو مخالف در عذاب#مولانا
خودشناسی و به کمال رسیدن و رشد و بندگی
بزرگترین فلسفه ی خلقت و خبرعالم است
احتیاج خودشناسی جوهر آیینه نیست
من اگر خود را نمی دانم تو می دانی مرا#بیدل_دهلوی
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی ات استخوان و ریشه ای#مولانا
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارن
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگسته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری#سعدی
شعر در مورد خودشناسی مولانا
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس، خویش بر دلقی بدوخت
گفت پیغمبر که: حقّ فرموده است
من نگنجم در خُم بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز
من نگنجم این یقین دان ای عزیز
در دل مؤمن بگنجم ای عجب
گر مرا جویی در آن دلها طلب#مولانا
شعر درباره انسان بودن
در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گره را جمله عقل و علم وجود
آن فرشته است او نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوی
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی
هم چو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
این سوم هست آدمیزاد و بشر
نیمِ او ز افراشته و نیمش خر
نیمِ خر خود مایل سفلی بود
نیمِ دیگر مایل علوی بود
آن دو قدم آسوده از جنگ وحراب
و این بشر با دو مخالف در عذاب#مولانا
۲.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.