دستانش میلرزید
دستانش میلرزید
با صدایی لرزان
و ترسی ک در چشمانش بود
سعی میکرد بغض را قورت بدهد و توضیح دهد
لب بازکردم و گفت
دیگر کلا تمام شد
نامی ب اسم او در زندگی من ب پایان رسید
و همچنین نامی در زندگی او از چند ماه پیش ب پایان رسید
«اتاق خودکشی،قلم اول»
با صدایی لرزان
و ترسی ک در چشمانش بود
سعی میکرد بغض را قورت بدهد و توضیح دهد
لب بازکردم و گفت
دیگر کلا تمام شد
نامی ب اسم او در زندگی من ب پایان رسید
و همچنین نامی در زندگی او از چند ماه پیش ب پایان رسید
«اتاق خودکشی،قلم اول»
۱.۰k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.