چندیست نه زیاد دور و نه زیاد نزدیک ،
چندیست نه زیاد دور و نه زیاد نزدیک ،
نه آنقدر دور از قلبم و نه آنقدر نزدیک به نفس های سنگین و شمرده ام .
بیشتر از قبل رو به روی آفتاب جان باخته مینشینم . روحم را تقدیم او میکنم ، حال اگر او لبخندی بدون روح داشته باشد چه کاری از دستم بر می آید ؟ درست است. مطلقا هیچکاری جز نگریستن و تلاش برای پیدا کردن قطره ای بلوری که دیده ام را تار کند .
چندیست بیشتر از قبل به دنبال حفره های خالی قلبم میگردم ، همان هایی که تو داخلشان ستاره هارا چال کرده بودی .
اکنون باران گرفته است .
باز هم اهمیتی ندارد اما گرد پریان مرده از روی آن ستاره هایی که برایت گفتم کنار زده شده و حالا ، من و آن نورهای کوچک توان نفس کشیدن را نداریم در اعماقِ اعماقِ اقیانوسی تاریک و آرام که تنها کارش انعکاس آسمان بنفش بر روی احساسات متزلزل اش است ، بدون آن که بفهمد هر روز بیشتر از قبل مارا دل باخته ی تو میکند.
دل باخته ی زخم های تو.
زخم هایی که شبیه به
زخم های من است .
-دلقک ،گوشه ی دنیا
نه آنقدر دور از قلبم و نه آنقدر نزدیک به نفس های سنگین و شمرده ام .
بیشتر از قبل رو به روی آفتاب جان باخته مینشینم . روحم را تقدیم او میکنم ، حال اگر او لبخندی بدون روح داشته باشد چه کاری از دستم بر می آید ؟ درست است. مطلقا هیچکاری جز نگریستن و تلاش برای پیدا کردن قطره ای بلوری که دیده ام را تار کند .
چندیست بیشتر از قبل به دنبال حفره های خالی قلبم میگردم ، همان هایی که تو داخلشان ستاره هارا چال کرده بودی .
اکنون باران گرفته است .
باز هم اهمیتی ندارد اما گرد پریان مرده از روی آن ستاره هایی که برایت گفتم کنار زده شده و حالا ، من و آن نورهای کوچک توان نفس کشیدن را نداریم در اعماقِ اعماقِ اقیانوسی تاریک و آرام که تنها کارش انعکاس آسمان بنفش بر روی احساسات متزلزل اش است ، بدون آن که بفهمد هر روز بیشتر از قبل مارا دل باخته ی تو میکند.
دل باخته ی زخم های تو.
زخم هایی که شبیه به
زخم های من است .
-دلقک ،گوشه ی دنیا
۳.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳