عشق ممنوعه (۱۴)part

عنوان های فهرست خیلی عجیب بودن که دازای تا حالا حتا یکی شونم توی کتاب عناوین جادویی ندیده بود. دازای کمی گیج شده بود، اصلا از این عنوان ها چیزی سردر نمیاورد اما یک عنوان توجه شو جلب کرد، عنوان«طرد شدن سرخ و سفید خیشان»، دازای صفحه ی عنوان رو باز کرد اما در کمال تعجب تمام صفحه های عنوان سفید و خالی از نوشته بود فقط عنوان با یه قفل زیرش بود، دازای گیج شده بود یعنی چی، چرا هیچ نوشته ای نبود، دازای نفسی کشید اما ناامید نشد و شروع کرد برسیه کتاب اما چیزی نیافت.
به صندلی تکیه داد و شروع کرد فکر کردن، بعد از مدتی انگار به چیزی رسیده بود پس دستشو جلو برد و قفل زیر عنوان رو لمس کرد که یهو کتاب از خودش نور شدیدی ساتع کرد و نوشته ها کم کم طاهر شدن، نوشته هایی به رنگ خون و با فونت دارک و عکس های عجیب که فقط دو صفحه شدن، دازای نیش خندی از روی موفقیت زد و شروع کرد خوندن متن کتاب
(خلاصه متن کتاب)
اگر از چیزی خسته ای و از خاندان خود متنغری و یا از ماهیت خود خسته ای و میخواهی چیز دیگری باشی معیوس نشو فرزندم زیرا چاره ای برایت دارم.
طرد شدن چاره ی توست، تو میتوانی موجودی غیر از شیطان یا فرشته باشی، یک طرد شده،بله، اگر طرد شوی فرزندم از همه چیز خلاص میشوی و زندگیه جدیدی با ماهیت جدید آغاز میکنی و تا ابد از قفس روحت آزاد میشوی و کاملا تغییر و رهایی را درون خود حس خاهی کرد.
اگر علاقه مندی پس به تو تبریک میگویم و راهکاری به تو میدهم فرزندم، اما خودت هم میدانی هر خواسته ای از شیطان یک تقاس به دنبال دارد اما نگران نباش من راحت ترین کار را برایت پیدا کردم که با انجامش میتوانی به خاسته ی خود دست یابی.
«مواد لازم تبدیل به شیطان/فرشته طرد شده»
پر فرشته ی بالا رطبه(برای فرشته ها)
شاخ سرخ و سیاه(برای شیاطین)
یاقوت آمیتیس(برای فزشته ها)
الماس خونین(برای شیاطین)
پنج شمع سرخ
اب برکه ی پاکی(برای فرشته ها)
اب مقدس ابلیس(برای شیاطین)
یک قربانی(برای شیاطین یک فرشته)(برای فرشته ها یک شیطان)
«مکان انجام مراسم»
دره ی الماس درخشان خط مرزی
«نحوه ی انجام مراسم»
شمع ها را موقع غروب به شکل ستاره ی پنج پر بچینید و توی ظرف نقره اب مقدر شده را بریزید و جواهر را درونش بیندازید و بعد وسط ستاره بشینید و شاخ/پر را در دست بگیرید و برای خاسته ی تان به شیطان التماس کنین. زمانی که جواهر درخشید قربانی را بیاورید و بکشید و خون قربانی را درون آب بریزید و بنوشید، بلا فاصله تبدیل آغاز میشود و بدن شما شروع به تغییر میکند.
دازای به شدت خوش حال شده بود که راهی برای آزادی پیدا کرده و خوشبختانه به تمام مواد لازم دسترسی داشت، اما... خنده ی دازای خشک شد و سرشو انداخت پایین، اما دازای هیچ قربانی ای نداشت

ادامه دارد....