«گویا ما برایِ این دنیا
«گویا ما برایِ این دنیا
ساخته نشدهایم، چون
جایی برایِ شکنندگیمان وجود ندارد.
ما در همهچیز شِکست خوردهایم،
حتی در اینکه کمی خود را دوست
داشته باشیم...»
ما همانهایی بودیم که همیشه مراقب بودیم کسی را غمگین نکنیم، که شکستیم از درون بارها و بغضمان را با دو پیمانه لبخند، فرو خوردیم و جوری رفتار کردیم که انگار هیچ چیز نشده، اما شدهبود و ما از درون، سفالِ کهنهی هزار ترک بودیم و تاب شکستی دوباره را نداشتیم و هرآن و با تلنگری فرو میریختیم.
ما همانهایی بودیم که همیشه حواسمان به حرفهایی که میزدیم بود و نگران همه بودیم و مراعات همه را میکردیم و هیچکس مراعات ما را نمیکرد و هیچکس نگران ما نمیشد و هیچکس هیچ احتمالی را پیش از هیچ طعنهای در نظر نمیگرفت.
میدانی؟ آدم از یک جایی به بعد خسته میشود، سکوت میکند، فاصله میگیرد و ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید، نه غمگین شود و نه از هراس غمگین کردن آدمها، هزار و یک بار حرفی را در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد، کاری به کار هیچکس ندارد و میایستد گوشهای و به جهان و تکرارها و رفتارها نگاه میکند و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
آدم از یک جایی به بعد، آرام میگیرد و از احتمالات رنج و آسیب دور میایستد و در کنج امنی به دور از تشویش، زندگیاش را میکند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
از عشــق زیـبـاتـر
بودن کنار کسی است که تو
را نقطه به نقطه بلد است
بلد است...!!
زخمهایت را ببوسد
روحت را نوازش کند
اتش درونت را آرام کند
در اوج غم آرامش را هدیه دهد
بلد است...!!
عشق بلدبودن میخواهد...❤🖇
ساخته نشدهایم، چون
جایی برایِ شکنندگیمان وجود ندارد.
ما در همهچیز شِکست خوردهایم،
حتی در اینکه کمی خود را دوست
داشته باشیم...»
ما همانهایی بودیم که همیشه مراقب بودیم کسی را غمگین نکنیم، که شکستیم از درون بارها و بغضمان را با دو پیمانه لبخند، فرو خوردیم و جوری رفتار کردیم که انگار هیچ چیز نشده، اما شدهبود و ما از درون، سفالِ کهنهی هزار ترک بودیم و تاب شکستی دوباره را نداشتیم و هرآن و با تلنگری فرو میریختیم.
ما همانهایی بودیم که همیشه حواسمان به حرفهایی که میزدیم بود و نگران همه بودیم و مراعات همه را میکردیم و هیچکس مراعات ما را نمیکرد و هیچکس نگران ما نمیشد و هیچکس هیچ احتمالی را پیش از هیچ طعنهای در نظر نمیگرفت.
میدانی؟ آدم از یک جایی به بعد خسته میشود، سکوت میکند، فاصله میگیرد و ترجیح میدهد نه بشنود، نه بگوید، نه غمگین شود و نه از هراس غمگین کردن آدمها، هزار و یک بار حرفی را در دهان بچرخاند و نشخوار کند.
آدم از یک جایی به بعد، کاری به کار هیچکس ندارد و میایستد گوشهای و به جهان و تکرارها و رفتارها نگاه میکند و هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
آدم از یک جایی به بعد، آرام میگیرد و از احتمالات رنج و آسیب دور میایستد و در کنج امنی به دور از تشویش، زندگیاش را میکند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
از عشــق زیـبـاتـر
بودن کنار کسی است که تو
را نقطه به نقطه بلد است
بلد است...!!
زخمهایت را ببوسد
روحت را نوازش کند
اتش درونت را آرام کند
در اوج غم آرامش را هدیه دهد
بلد است...!!
عشق بلدبودن میخواهد...❤🖇
۳۷.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳