پست سفارشی
پست سفارشی
♥️♾♥️
جان من
بارها دیده بودمت اما دقیقا از همان نگاهی که برای اولین بار در عمق چشمانت غرق شدم، از همان نگاه که مرا از دنیای روزمرهام جدا کرد و به جهان ژرف و اسرارآمیز چشمان زیبای تو برد، روز به روز، دقیقه به دقیقه و لحظه به لحظه بیشتر دوست میدارمت…
وقتی برایت مینویسم، کلافه میشوم از تمام کلیشهها، از تمامی عبارتهایی که اینقدر تکرار شدهاند که معنایشان کمرنگ شده! از اینکه کلمات آنقدر دویدهاند که خسته شدند و انگار از سر این خستگی، در انتقال آنچه «باید» کوتاهی میکنند…
اما خاطراتمان هرگز کهنه و کمرنگ نمیشوند، تماشای درخشش کهکشان، رقص کوتاه بین تپههای نمک، همهمهی آنشب شهر از لابلای درختان تپهی کناری، صدای خنده کوهنوردان، حوض، آلبالو، جای همیشگی و …
تک تک کلمات با خاطراتمان برایم معنا پیدا کردند و جای جای شهر با تو ساخته شد…
عمر من، عزیزترین و ارزشمندترینم،
تا ابد و یک روز دوستت دارم💗
♥️♾♥️
جان من
بارها دیده بودمت اما دقیقا از همان نگاهی که برای اولین بار در عمق چشمانت غرق شدم، از همان نگاه که مرا از دنیای روزمرهام جدا کرد و به جهان ژرف و اسرارآمیز چشمان زیبای تو برد، روز به روز، دقیقه به دقیقه و لحظه به لحظه بیشتر دوست میدارمت…
وقتی برایت مینویسم، کلافه میشوم از تمام کلیشهها، از تمامی عبارتهایی که اینقدر تکرار شدهاند که معنایشان کمرنگ شده! از اینکه کلمات آنقدر دویدهاند که خسته شدند و انگار از سر این خستگی، در انتقال آنچه «باید» کوتاهی میکنند…
اما خاطراتمان هرگز کهنه و کمرنگ نمیشوند، تماشای درخشش کهکشان، رقص کوتاه بین تپههای نمک، همهمهی آنشب شهر از لابلای درختان تپهی کناری، صدای خنده کوهنوردان، حوض، آلبالو، جای همیشگی و …
تک تک کلمات با خاطراتمان برایم معنا پیدا کردند و جای جای شهر با تو ساخته شد…
عمر من، عزیزترین و ارزشمندترینم،
تا ابد و یک روز دوستت دارم💗
۱۰.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱