سناریو از تهیونگ

دوست پسر ا/ت؛ کیم تهیونگ ، بزرگترین رئیس باند مافیا .. پولدار ترین شخص و البته جذاب ترین فرد .... با چمدونش از اون پلها های اون قصر داشت میومد پایین ..صدای کفش های پاشنه بلندش می پیچید ... رو به خدمتکار شد و بهش گفت که چمدون رو توی ماشین بزاره ...با صدای بلند داد زد :
ا/ت: ددی آماده ایی
تهیونگ بالاخره حاضر شده بود. در حالی که داشت به سمت ا/ت قدم بر میداشت گفت : بله لیتل گرل ، من آماده ام
هر دو به سمت ماشین حرکت کردم و راه افتادن سمت فرودگاه ....تهیونگ خیلی سریع رانندگی میکرد ... وقتی به فرودگاه رسیدن بعد از کار ها به سمت هواپیما ی شخصی شون رفتن ...... درسته اون ها مثل همیشه تصمیم گرفته بودند که به ی سفر کوتاه و لذت بخش برن.... همیشه وقت هایی به سفر کوتاه میرفتن که وقتی تهیونگ خسته بود ..... البته واقعا سخته که رئیس یک باند مافیا باشی کار هر کسی نیست .....هر کس دیگه ای هم بود خسته میشد اینکه روز ها قرار داد های سخت و پیچیده ای ببنده و شب ها چیز هایی رو قاچاق وارد کنه ..... تهیونگ، با اون قهوه ای که در دستش بود . دست دوست دخترش رو گرفت و با هم وارد هواپیما شدن ..... هواپیما بلند شد و به مقصد راه افتاد .....هیچ کدومشون نمیدونن که چ سرنوشتی در نیویرک در انتظار شون هست...


اگر طرفدار زیاد داشته باشه فیک ش رو می زارم 🖇🙃