متحوای ژازاب
امروز یکی از همکلاسیام میخواست رگشو بزنه
چون شکست عشقی خورده بود
یارو رفته بود نامزد کرده بود این از اون طرف ناراحت شده شده
کلا در هر صورت هیچ مشکلی نداشت
چون دانش اموزش محبوبی بود همه دانش اموزا و معلما ازش خوششون میومد دانش اموز زرنگیم هست
کلا تو مدرسه هیچکس باهاش مشکل نداشت امروز میخوات با تیغ پشت مدرسه رگشو بزنه که یکی از دانش اموزا اومد گفت که دون میخواد رگشو بزنه
دستش پره زخم بود ولی هیچیش نشده بود مث صگ داشت عرر میزد
بعد فقط این موضوعو کلاس خودمون با دبیر کارفناوری میدونست دبیرمون داشت حرف میزد که زندگی خودتونو الکی به احساس نبندین این حرفا بعد این بیشتر ناراحت شد زد بیرون چند نفرم رفتن دنبالش
کم کم حالش داشت بهتر میشد منو رفیقم داشتیم تو دفتر کرم میریختیم اون میز جلویی ما بود همکلاسیم بهشگفت اینی که این کشیده منم مثلا اونم بزور خندید :///چی بگم والا منو رفتیقم سه ساعت تو این فکر بودیم این یه بلایی سر خودش بیاره چی میشه
چون شکست عشقی خورده بود
یارو رفته بود نامزد کرده بود این از اون طرف ناراحت شده شده
کلا در هر صورت هیچ مشکلی نداشت
چون دانش اموزش محبوبی بود همه دانش اموزا و معلما ازش خوششون میومد دانش اموز زرنگیم هست
کلا تو مدرسه هیچکس باهاش مشکل نداشت امروز میخوات با تیغ پشت مدرسه رگشو بزنه که یکی از دانش اموزا اومد گفت که دون میخواد رگشو بزنه
دستش پره زخم بود ولی هیچیش نشده بود مث صگ داشت عرر میزد
بعد فقط این موضوعو کلاس خودمون با دبیر کارفناوری میدونست دبیرمون داشت حرف میزد که زندگی خودتونو الکی به احساس نبندین این حرفا بعد این بیشتر ناراحت شد زد بیرون چند نفرم رفتن دنبالش
کم کم حالش داشت بهتر میشد منو رفیقم داشتیم تو دفتر کرم میریختیم اون میز جلویی ما بود همکلاسیم بهشگفت اینی که این کشیده منم مثلا اونم بزور خندید :///چی بگم والا منو رفتیقم سه ساعت تو این فکر بودیم این یه بلایی سر خودش بیاره چی میشه
۴.۶k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.