ما که جوانی نکردیم
ما که جوانی نکردیم
یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم
ما سرمان شلوغ بود
خیلی شلوغ
به قدری فکر و مشغله رویِ سرمان سنگینی می کرد که درکِ درستی از سن و سال نداشتیم
از نوجوانی جوری تعلیممان دادند که کل فکر و ذکرمان این کنکنورِ لعنتی بود
محدودیت هایمان جوری بود که برای بیرون رفتن به ناچار و مجبور کوبیده میشد این جنسیتِ لعنتیمان به سرمان
هنوز سنی نداشتیم که این عشقِ لعنتی آمد و کوبیده شد به زندگیمان و تلخش کرد و کل آرزوهایمان را شست و رُفت و برد
اشک هایمان را زیر پتو در خلوت های یواشکی ریختیم که نبینند که طعنه نزنند
هروقت خواستیم لباسی بخریم
مویی رنگ کنیم
وسیله ای بخریم باید اجازه همه را میگرفتیم که مبادا حرمت هایشان شکسته شود و کسی به دل ما نگاه نکرد که مبادا آبرویشان نرود
انتخاب رشته کردیم و رفتیم دنبالِ علایق خانواده هایمان و این علاقه ی کوفتی ما که هیچ
ما حتی کودکی هم نکردیم و خبری از آن تفریحای شاد دوران بچگی نبود
چشم باز کردیم و پیر بودیم . .
جوری شکستیم که زبانِ اعتراضمان بند آمد
فریاد هایمان را در نطفه خفه کردیم مبادا گوش بقیه کَر شود و ما بشویم آویزانشان
ما قربانیانِ لجن ترین بُرهه ی تاریخیم
نسلِ جوانی هایِ بر باد رفته
نسلِ بحران و بلا تکلیفی
نسلی که بدونِ فریاد در دلِ آتشِ زمانه سوخت
ما کم سن و سال ترین سالمندانِ تاریخیم.
#ویسگون
#تکست_غمگین
#حقیقت_تلخ
یعنی وقت و حوصله اش را نداشتیم
ما سرمان شلوغ بود
خیلی شلوغ
به قدری فکر و مشغله رویِ سرمان سنگینی می کرد که درکِ درستی از سن و سال نداشتیم
از نوجوانی جوری تعلیممان دادند که کل فکر و ذکرمان این کنکنورِ لعنتی بود
محدودیت هایمان جوری بود که برای بیرون رفتن به ناچار و مجبور کوبیده میشد این جنسیتِ لعنتیمان به سرمان
هنوز سنی نداشتیم که این عشقِ لعنتی آمد و کوبیده شد به زندگیمان و تلخش کرد و کل آرزوهایمان را شست و رُفت و برد
اشک هایمان را زیر پتو در خلوت های یواشکی ریختیم که نبینند که طعنه نزنند
هروقت خواستیم لباسی بخریم
مویی رنگ کنیم
وسیله ای بخریم باید اجازه همه را میگرفتیم که مبادا حرمت هایشان شکسته شود و کسی به دل ما نگاه نکرد که مبادا آبرویشان نرود
انتخاب رشته کردیم و رفتیم دنبالِ علایق خانواده هایمان و این علاقه ی کوفتی ما که هیچ
ما حتی کودکی هم نکردیم و خبری از آن تفریحای شاد دوران بچگی نبود
چشم باز کردیم و پیر بودیم . .
جوری شکستیم که زبانِ اعتراضمان بند آمد
فریاد هایمان را در نطفه خفه کردیم مبادا گوش بقیه کَر شود و ما بشویم آویزانشان
ما قربانیانِ لجن ترین بُرهه ی تاریخیم
نسلِ جوانی هایِ بر باد رفته
نسلِ بحران و بلا تکلیفی
نسلی که بدونِ فریاد در دلِ آتشِ زمانه سوخت
ما کم سن و سال ترین سالمندانِ تاریخیم.
#ویسگون
#تکست_غمگین
#حقیقت_تلخ
۱۶.۴k
۲۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.