پارت اول مینی فیک ( ۵لایک)
#minific
#yoonmin
#jenlisa
#decision
خب گفته بودم میخوام یه تک پارتی بنویسم ولی این تک پارتیخیه دفعه یکم بزرگ شد و حدودا پنج پارت میشه فکر کنم
آپ میکنم براتون و نظر بدید
..............
« سر خط خبرها....مین یونگی ملقب به شوگا از گروه پسرونه بی تی اس و جنی کیم از گروه دخترونه بلک پینک باهم قرار میذارن....و این توسط کمپانی ها تایید شده ...برای هردو آرتیست آرزوی خوشبختی داریم.....»
با تعجب برمیگرده سمت دختر بزرگتر....
+ این یعنی چی؟
- همونی که شنیدی...
با صدای آروم جوابشو میده...
+ مگه الکیه که کمپانی هامون هم تایید کنن؟؟ جنی بگو دروغه...پس جیمین این وسط چیه!؟
صداش رفته رفته پایین اومد ....و منتظر این بود که جنی بگه همش دروغه...
- راسته....و یون هیچ وقت جیمینو نمیخواسته رز..
+ دروغههههه! این درست نیستتتت!
با داد روبه دختر میگه....مگه الکیه بعد از ده سال با یکی باشی و بگی بهش علاقه نداشتی...؟
+ جنی بگو به خاطر هرچیز دیگه ایه و من باور میکنم ولی این نه...
- حقیقته رزی...
+ نیستتتتت! ده سال ! کم نیست و منو تو حتی بیشتر از لیسا و جیسو پیششون بودیم و میدونیم که چقدر همو دوست داشتن!!!
- رزی بس.....
جنی نتونست حرفشو کامل کنه چون در خونه با صدای بدی باز شد و دوباره به هم کوبیده شد!
& جنی این یعنی چیییی!
درسته لیسا وضعیتش حتی از رزی هم بدتره و جنی واقعا نمیدونه باید چطور کنار بیاد.... درسته بالاخره جنی و لیسا داشتن قرار میذاشتن...بعد از شایعه های فردریک و لیسا .... بالاخره واقعیت علاقشونو به هم گفتن...ولی الان ....این خبر.....
- لیسا آروم...
& جنی چطور ؟!
تقریبا داد میزنه که صداش توی خونه میپیچه....
- لیسا توضیح میدم برات ولی یکم آروم باش....
& تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه برای خودم متاسفم که بهت اعتراف کردم....
و از خونه رفت بیرون ...
- صبر کن لیساااا.
نتونست جلوشو بگیره و از دستش داد....چقدر یونگی و خودش بدبخت بودن.....اگه واقعیت رو میدونستن هیچوقت چنین کاری نمیکردن....
.............................
#yoonmin
#jenlisa
#decision
خب گفته بودم میخوام یه تک پارتی بنویسم ولی این تک پارتیخیه دفعه یکم بزرگ شد و حدودا پنج پارت میشه فکر کنم
آپ میکنم براتون و نظر بدید
..............
« سر خط خبرها....مین یونگی ملقب به شوگا از گروه پسرونه بی تی اس و جنی کیم از گروه دخترونه بلک پینک باهم قرار میذارن....و این توسط کمپانی ها تایید شده ...برای هردو آرتیست آرزوی خوشبختی داریم.....»
با تعجب برمیگرده سمت دختر بزرگتر....
+ این یعنی چی؟
- همونی که شنیدی...
با صدای آروم جوابشو میده...
+ مگه الکیه که کمپانی هامون هم تایید کنن؟؟ جنی بگو دروغه...پس جیمین این وسط چیه!؟
صداش رفته رفته پایین اومد ....و منتظر این بود که جنی بگه همش دروغه...
- راسته....و یون هیچ وقت جیمینو نمیخواسته رز..
+ دروغههههه! این درست نیستتتت!
با داد روبه دختر میگه....مگه الکیه بعد از ده سال با یکی باشی و بگی بهش علاقه نداشتی...؟
+ جنی بگو به خاطر هرچیز دیگه ایه و من باور میکنم ولی این نه...
- حقیقته رزی...
+ نیستتتتت! ده سال ! کم نیست و منو تو حتی بیشتر از لیسا و جیسو پیششون بودیم و میدونیم که چقدر همو دوست داشتن!!!
- رزی بس.....
جنی نتونست حرفشو کامل کنه چون در خونه با صدای بدی باز شد و دوباره به هم کوبیده شد!
& جنی این یعنی چیییی!
درسته لیسا وضعیتش حتی از رزی هم بدتره و جنی واقعا نمیدونه باید چطور کنار بیاد.... درسته بالاخره جنی و لیسا داشتن قرار میذاشتن...بعد از شایعه های فردریک و لیسا .... بالاخره واقعیت علاقشونو به هم گفتن...ولی الان ....این خبر.....
- لیسا آروم...
& جنی چطور ؟!
تقریبا داد میزنه که صداش توی خونه میپیچه....
- لیسا توضیح میدم برات ولی یکم آروم باش....
& تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه برای خودم متاسفم که بهت اعتراف کردم....
و از خونه رفت بیرون ...
- صبر کن لیساااا.
نتونست جلوشو بگیره و از دستش داد....چقدر یونگی و خودش بدبخت بودن.....اگه واقعیت رو میدونستن هیچوقت چنین کاری نمیکردن....
.............................
۷۰۳
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.