عکس فیک تغییر کرد
عکس فیک تغییر کرد
اولین تجربه با تو
پارت۵
کیونگ
اون جونگ کوک بود
پرش زمانی به وقتی که کیونگ رو به سرپرستی گرفتن:
م.ک.ی:از این به بعد اینجا خونه ی توعه دخترم و منم مادرتم و این آقا هم پدرته
پ.ک.ی:از این به بعد من رو بابا و این خانم رو مامان صداکن دخترم
-پدر و مادر؟
پ.ک.ی و م.ک.ی:آره دخترم
-بله پدر،بله مادر
پ.ک.ی:فردا روز اول مدرسته.بهتره بری بخوابی. بیا اتاقت رو بهت نشون بدم
-بله پدر
کیونگ
از پله ها داشتیم میرفتیم بالا واقعا خونه بزرگی بود.داشتم به خونه نگاه میکردم که با صدای اون آقا یعنی پدرم به خودم اومدم
پ.ک.ی:اینجا اتاقه توعه
یه اتاق با تم سفید و یاسی،قشنگ بود
پ.ک.ی: چرا نمیری داخل؟خوشت نیومد؟
-چرا اتفاقا خیلی خوشم اومد
پ.ک.ی:پس برو داخل دخترم
-چشم
پ.ک.ی:همونطور که گفتم فردا روز اوله مدرسته پس بهتره بخوابی
-بله پدر.شب بخیر
پ.ک.ی:شب بخیر دخترم
کیونگ
بعد از رفتن پدرم موندم و کل اتاق رو نگاه کردم
یه حموم داخل اتاق بود با خودم گفتم یه حموم برم خوبه پس لباسام رو برداشتم و بعد از یه حموم ۵ مینی اومدم و موهامو رو خشک کردم و خوابیدم
(صبح)
کیونگ
اولین تجربه با تو
پارت۵
کیونگ
اون جونگ کوک بود
پرش زمانی به وقتی که کیونگ رو به سرپرستی گرفتن:
م.ک.ی:از این به بعد اینجا خونه ی توعه دخترم و منم مادرتم و این آقا هم پدرته
پ.ک.ی:از این به بعد من رو بابا و این خانم رو مامان صداکن دخترم
-پدر و مادر؟
پ.ک.ی و م.ک.ی:آره دخترم
-بله پدر،بله مادر
پ.ک.ی:فردا روز اول مدرسته.بهتره بری بخوابی. بیا اتاقت رو بهت نشون بدم
-بله پدر
کیونگ
از پله ها داشتیم میرفتیم بالا واقعا خونه بزرگی بود.داشتم به خونه نگاه میکردم که با صدای اون آقا یعنی پدرم به خودم اومدم
پ.ک.ی:اینجا اتاقه توعه
یه اتاق با تم سفید و یاسی،قشنگ بود
پ.ک.ی: چرا نمیری داخل؟خوشت نیومد؟
-چرا اتفاقا خیلی خوشم اومد
پ.ک.ی:پس برو داخل دخترم
-چشم
پ.ک.ی:همونطور که گفتم فردا روز اوله مدرسته پس بهتره بخوابی
-بله پدر.شب بخیر
پ.ک.ی:شب بخیر دخترم
کیونگ
بعد از رفتن پدرم موندم و کل اتاق رو نگاه کردم
یه حموم داخل اتاق بود با خودم گفتم یه حموم برم خوبه پس لباسام رو برداشتم و بعد از یه حموم ۵ مینی اومدم و موهامو رو خشک کردم و خوابیدم
(صبح)
کیونگ
۹.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.