☘
☘
#دلنوشته_زیبا
در حوالی روزمرهگیهایمان،
جای خالی زندگی عجیب توی ذوق میزند
شاید یادمان رفته است زندگی
سادهترین اتفاقِ قشنگیست که در بوییدنِ عطرِ گلهای شب بو،
در هوسِ بستنی در سرمای زمستان،
در رقصِ باران روی گونهی پنجره،
در حنجرهی کوکِ پرندگان،
در دمدمههای صبح،
در چشمانِ مادربزرگ و لبخندِ پدربزرگ،
در سوزِ زمستان که از لای پنجره دستی به استخوانمان میکشد،
در صدای بادهای عصرانهی پاییز،
در چای تازه دمِ مادر و اخمهای خندانِ پدر؛
درحال فریاد است...
زندگی هنوز زیرِ کرسی مادربزرگ با قصههایش گرم میشود
و صبح ها سرِکوچه، اولین کسیست که صبح بخیر را سرزبانم میریزد...
زندگی را یادمان نرود...
ما فقط یکبار اجازهی
به آغوش کشیدنش را به ارث بردهایم ...
#دلنوشته_زیبا
در حوالی روزمرهگیهایمان،
جای خالی زندگی عجیب توی ذوق میزند
شاید یادمان رفته است زندگی
سادهترین اتفاقِ قشنگیست که در بوییدنِ عطرِ گلهای شب بو،
در هوسِ بستنی در سرمای زمستان،
در رقصِ باران روی گونهی پنجره،
در حنجرهی کوکِ پرندگان،
در دمدمههای صبح،
در چشمانِ مادربزرگ و لبخندِ پدربزرگ،
در سوزِ زمستان که از لای پنجره دستی به استخوانمان میکشد،
در صدای بادهای عصرانهی پاییز،
در چای تازه دمِ مادر و اخمهای خندانِ پدر؛
درحال فریاد است...
زندگی هنوز زیرِ کرسی مادربزرگ با قصههایش گرم میشود
و صبح ها سرِکوچه، اولین کسیست که صبح بخیر را سرزبانم میریزد...
زندگی را یادمان نرود...
ما فقط یکبار اجازهی
به آغوش کشیدنش را به ارث بردهایم ...
۴.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۳