با تو روینده و رویانم من
با تو روینده و رویانم من
بی تو سوزنده و سوزانم من
چه کنم عاشق ایرانم من
وه چه گمگشته سری دارم من
یوسف رفته ز کنعانم من
همچو فرزند جدا از مادر
در هوای تو پریشانم من
مگرم نیست بجز تحفه جان
شرمسار از همه یارانم من
چه کنم عاشق ایرانم من
گاه گاهی که تو غمناک شوی
گریه ابر بهارانم من
گریه ام دست خودم نیست از اوست
پس نپرسید چه گریانم من
دلکی دارم و انسانم من
بی تو سوزنده و سوزانم من
چه کنم عاشق ایرانم من
وه چه گمگشته سری دارم من
یوسف رفته ز کنعانم من
همچو فرزند جدا از مادر
در هوای تو پریشانم من
مگرم نیست بجز تحفه جان
شرمسار از همه یارانم من
چه کنم عاشق ایرانم من
گاه گاهی که تو غمناک شوی
گریه ابر بهارانم من
گریه ام دست خودم نیست از اوست
پس نپرسید چه گریانم من
دلکی دارم و انسانم من
۱۲.۱k
۰۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.