سناریو از جیمین شی
راننده شخصی این جناب بودی
بعد از رسوندش به مقصد دنبال همکارت یا بهتر بگم دوست ۱۵ ساله جیمین رفتی
+ وون هیونگ!
از راه دور صداش کردی تا بشنوه
دستی براش تکون دادی تا بین اونهمه جمعیت خیابون پیدات کنه
بالاخره پیدات کرد و به ماشین نزدیک شد: چطوری ا.ت شی؟ فکر کنم بعد از ۱۱ ساعتِ کاری خیلی خسته باشی! من ماشین رو میرونم.
در حالی که خمیازه میکشیدی با سرت حرفشو رد کردی و در برابر خستگیت مقابله میکردی!
در سمت شاگرد رو برات باز کرد و با دستش بهت اشاره کرد: بفرمایید بانو!
با لبخند سوار ماشین شدی، بعد از بستن در ، بلافاصله سوار ماشین شد و استارت زد: خب خب..کجا بریم شما استراحت کنی؟؟
دستتو به لباست کشیدی و جواب دادی: هر جا بریم اوکیه..فقط راس ۱۰ من باید جلوی زیرزمین جیمین باشم..کارش تموم میشه برم دنبالش.
«باشه» ارومی گفت و ماشین رو به حرکت در آورد
بعد از گشتن چند ساعتی و خوردن خوراکی و سوجو به ساعت گوشیت نگاه انداختی
با دیدن ساعت تمام خوشگذرونی هات زهر مارت شد
دستتو روی دهنت گذاشتی و رو به وون هیونگ بلند صحبت کردی: ساعت ۱۱ شده تایم از دستمون در رفته..سریع دور بزن
&اطاعت خانم!
و بعد سمت محل قرار حرکت کردین
حدود نیم ساعت بعد به محل قرار رسیدی
بی توجه به اینکه بطری سوجو دستته به سمت جیمین دوییدی، تو فاصله ۵ قدمی ایستادی و به خاطر دیر رسیدنت خم شدی: متاسفم آقای پارک..تکرار نمیشه
و بعد صاف ایستادی
وون هیونگ مست و پاتیل و بدون تعادل بهتون ملحق شد: یاا جیمینا! بهت حسودیم میشه! راننده پایه و باحال و خوشگلی داری لعنتی..
اگه میتونستم میگفتم باهام قرار بزاره..ولی نمیشه میدونی؟ نامزدم بفهمه زنده به گور میشم
جیمین نگاه عصبی ای به وضعیت مست و گونه های سرخ و سکسکه های بی وقفه وون هیونگ انداخت: ا.ت؟ این چه زری میزنه؟
وون هیونگ رو روی جدول کنار خیابون نشوندیش و در همین حین به سوال جیمین جواب دادی: نمیدونم چی میگه..فقط میدونم مسته..
خوف عمیقی از طرف جیمین شنیده شد ؛ با گوشیش به شماره ایی تماس گرفت و منتظر جواب موند
بعد از چند تا بوق صدای آقای بونگ شنیده شد«بله آقای پارک؟»
جیمین بدون توقف شروع به صحبت کرد: آقای بونگ لطفا بیاین به مکان قرار داد ... آقای چوی حال مساعدی ندارن..تا ۱۰ دقیقه دیگه اینجا باشین..وگرنه ولش میکنم میرم..
و بدون خداحافظی و شنیدن جواب آقای بونگ تماس رو پایان داد
بقیش پارت بعد
بعد از رسوندش به مقصد دنبال همکارت یا بهتر بگم دوست ۱۵ ساله جیمین رفتی
+ وون هیونگ!
از راه دور صداش کردی تا بشنوه
دستی براش تکون دادی تا بین اونهمه جمعیت خیابون پیدات کنه
بالاخره پیدات کرد و به ماشین نزدیک شد: چطوری ا.ت شی؟ فکر کنم بعد از ۱۱ ساعتِ کاری خیلی خسته باشی! من ماشین رو میرونم.
در حالی که خمیازه میکشیدی با سرت حرفشو رد کردی و در برابر خستگیت مقابله میکردی!
در سمت شاگرد رو برات باز کرد و با دستش بهت اشاره کرد: بفرمایید بانو!
با لبخند سوار ماشین شدی، بعد از بستن در ، بلافاصله سوار ماشین شد و استارت زد: خب خب..کجا بریم شما استراحت کنی؟؟
دستتو به لباست کشیدی و جواب دادی: هر جا بریم اوکیه..فقط راس ۱۰ من باید جلوی زیرزمین جیمین باشم..کارش تموم میشه برم دنبالش.
«باشه» ارومی گفت و ماشین رو به حرکت در آورد
بعد از گشتن چند ساعتی و خوردن خوراکی و سوجو به ساعت گوشیت نگاه انداختی
با دیدن ساعت تمام خوشگذرونی هات زهر مارت شد
دستتو روی دهنت گذاشتی و رو به وون هیونگ بلند صحبت کردی: ساعت ۱۱ شده تایم از دستمون در رفته..سریع دور بزن
&اطاعت خانم!
و بعد سمت محل قرار حرکت کردین
حدود نیم ساعت بعد به محل قرار رسیدی
بی توجه به اینکه بطری سوجو دستته به سمت جیمین دوییدی، تو فاصله ۵ قدمی ایستادی و به خاطر دیر رسیدنت خم شدی: متاسفم آقای پارک..تکرار نمیشه
و بعد صاف ایستادی
وون هیونگ مست و پاتیل و بدون تعادل بهتون ملحق شد: یاا جیمینا! بهت حسودیم میشه! راننده پایه و باحال و خوشگلی داری لعنتی..
اگه میتونستم میگفتم باهام قرار بزاره..ولی نمیشه میدونی؟ نامزدم بفهمه زنده به گور میشم
جیمین نگاه عصبی ای به وضعیت مست و گونه های سرخ و سکسکه های بی وقفه وون هیونگ انداخت: ا.ت؟ این چه زری میزنه؟
وون هیونگ رو روی جدول کنار خیابون نشوندیش و در همین حین به سوال جیمین جواب دادی: نمیدونم چی میگه..فقط میدونم مسته..
خوف عمیقی از طرف جیمین شنیده شد ؛ با گوشیش به شماره ایی تماس گرفت و منتظر جواب موند
بعد از چند تا بوق صدای آقای بونگ شنیده شد«بله آقای پارک؟»
جیمین بدون توقف شروع به صحبت کرد: آقای بونگ لطفا بیاین به مکان قرار داد ... آقای چوی حال مساعدی ندارن..تا ۱۰ دقیقه دیگه اینجا باشین..وگرنه ولش میکنم میرم..
و بدون خداحافظی و شنیدن جواب آقای بونگ تماس رو پایان داد
بقیش پارت بعد
۲۲.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.